http://persianpoetry.blogfa.com

با یک دل غمگین به جهان شادی نیست/ اسماعیل خویی

 

با یک دل غمگین به جهان شادی نیست

تا یک دِه ویران بوَد، آبادی نیست

تا در همه‌ی جهان یکی زندان هست

در هیچ‌ کجای عالم آزادی نیست.!.

اسماعیل خویی

1400---1317

اسماعیل خویی، تعهد اجتماعی خویش را که گاه

در زبان خشمگین یک انقلابی به‌ستوه‌ آمده از بی‌داد

جاری می‌شود با اندیشه‌های فلسفی شرایط انسانی

در بیان انتقادی یک روشن‌فکر با تغزل می‌آمیزد.

او زبان تصویری بسیار ظریف و دقیقی را به کار می‌گیرد

که از ساده‌ترین چیزهای روزمره گرفته تا نامنتظره‌ترین

استعاره‌ها یماژها) را در خود جای داده‌ است.

http://persianpoetry.blogfa.com/category/27/19

گیرم برون از من  تاک شب از انگور صدها کهکشان پربار/ اسماعیل خویی

 

گیرم برون از من

تاک شب از انگور صدها کهکشان پُربار

گیرم خم مهتاب هم سرشار...

من با که نوشم درد شادی یا غم خود را

وقتی که مستی چون تو

هم‌پیمانه‌ی من نیست؟!

اسماعیل خویی

http://persianpoetry.blogfa.com/category/27/19

شب که می شود من پر از ستاره می شوم .../ اسماعیل خویی/ غزلواره

 

غزلواره

شب که می‌شود

من پر از ستاره می‌شوم

شب که می‌شود،

مثل آن فشرد‌ی عظیمِ پرشکوه و پرشکوفه‌ی ازل،

در هزار کهکشان ستاره

پاره پاره می‌شوم.

شب که می‌شود،

ماهیان کهکشان با تمام...

اسماعیل خوئی

»» ادامه شعر...

وقتی که بچه بودم غم بود اما کم بود/ اسماعیل خویی

 

وقتی که من بچه بودم

پرواز یک بادبادک

می‌بُردت از بام‌های سحرخیزی پلک

تا

نارنج‌زاران خورشید.

آه...!

آن فاصله‌های کوتاه.

وقتی که من بچه بودم...

20 اردیبهشت 1347 - تهران

دکتر اسماعیل خوئی

4 خرداد 1400-- 9 تیر 1317

»» ادامه شعر...

در من امشب ترنم غزلی است/ اسماعیل خویی

 

در من امشب ترنم غزلی است

دلم امشب ستاره‌باران است

واژه‌ها را خبر کنید

واژه‌ها را خبر کنید

تا که با کوزه‌های خالی خویش...

اسماعیل خوئی

»» ادامه شعر...