دانی که نوبهار جوانی چه سان گذشت/ مشفق کاشانی
دانی كه نوبهار جوانی چهسان گذشت
زود آنچنان گذشت كه تیر از كمان گذشت
نیمی به راه عشق و جوانی تمام شد
نیم دگر به غفلت و خواب گران شد
صد آفرین به همت مرغی شكستهبال
كز خویشتن شد و از آشیان گذشت
افسردهای كه تازهگلی را ز دست داد
داند چهها به بلبل بیخانمان گذشت
بنگر به شمع عشق كه در اشک و آه او
پروانه بال و پر زد و آتش بهجان گذشت
بشنو درای قافلهسالار زندگی
گوید بهخواب بودی و این كاروان گذشت
ظالم اگر به تیغ ستم خون خلق ریخت
از خون بیگناه مگر میتوان گذشت
مشفق بهار زندگیات گر صفا نداشت
شكر خدا كه همره باد خزان گذشت
مشفق کاشانی
+ نوشته شده در یکشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۱ توسط : سامیار کشتکار
|
[«حقیقت.!.» هرگز نباید قربانی شود.!.]