رفتی از چشم و دلم محو تماشاست هنوز/ ابوالحسن ورزی
رفتی از چشمم وُ دل محو تماشاست هنوز
عکس روی تو در این آینه پیداست هنوز
هرکه در سینه دلی داشت به دلداری داد
دل نفرینشده ماست که تنهاست هنوز
در دلم عشق تو چون شمع به خلوتگه راز
در سرم شور تو چون باده به میناست هنوز
گرچه امروزِ من آیینه فردایِ من است
دل دیوانه در اندیشه فرداست هنوز
عشق آمد به دل و شور قیامت برخاست
زندگی طی شد و این معرکه برپاست هنوز
لب فرو بستهام از شرم و زبان نگهم
پیش چشمان سخنگوی تو گویاست هنوز
ابوالحسن ورزی
1373 - 1293
+ نوشته شده در جمعه ۲۴ مرداد ۱۳۹۳ توسط : سامیار کشتکار
|
[«حقیقت.!.» هرگز نباید قربانی شود.!.]