آزاده ز بیگانه و افسرده ز خویشم/ نظام وفا
آزاده ز بیگانه و افسرده ز خویشم
مردُم همه سیر از من و من سیر ز خویشم
بر دیدهی خونبار من ای دوست ! چه خندی
خون گریه کند هر که ببیند دل ریشم
با خیل مصیبت زدگانی که فلک داشت
سنجید مرا روزی و دید از همه بیشم
هرگز نکشم منت نوش از فلک دون
هر چند که دانم بکشد زحمت نیشم
با این همه آزردگی از مرگ چه ترسم
بگذار ز کار اوفتد این قلب پریشم
جز عشق سزاوار پرستش دگری نیست
پرسند نظاما ! اگر از مذهب و کیشم
نظام وفا
1267-1343
آران کاشان - تهران
+ نوشته شده در شنبه ۱ آبان ۱۳۹۵ توسط : سامیار کشتکار
|
[«حقیقت.!.» هرگز نباید قربانی شود.!.]