مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

باغ برهنه

زاغی سیاه و خسته به مقراض بال‌هاش

پیراهن حریر شفق را برید و رفت

من در حضور باغ برهنه

در لحظه‌ی عبور شبانگاه

پلک جوانه‌ها را

آهسته

می‌گشایم و می‌گویم

آیا

اینان

رؤیای رندگی را

در آفتاب و باران

بر آستان فردا احساس می‌کنند؟

در دوردستِ باغ برهنه چکاوکی

بر شاخه می‌سراید

این چند برگ پیر

وقتی گسست از شاخ

آن دم جوانه‌های جوان

باز می‌شود

بیداری بهار

آغاز می‌شود

شفیعی کدکنی/ م/سرشک

از دفتر شب‌خوانی