ای مادر عزیز که جانم فدای تو/ ابوالقاسم حالت
ای مادر عزیز که جانم فدای تو
قربان مهربانی و لطف و صفای تو
هرگز نشد محبت یاران و دوستان
هم پایهی محبت و مهر و وفای تو
مهرت برون نمیرود از سینهام که هست
این سینه خانهی تو و این دل سرای تو
آن گوهر یگانهی دریای خلقتی
کاندر جهان کسی نشناسد بهای تو
مدح تو واجب است ولی کیست آن کسی
کاید برون ز عهد مدح و ثنای تو
هر بهرهای که بردهام از حسن تربیت
باشد ز فیض کوشش بی منتهای تو
ای مادر عزیز که جان دادهای مرا
سهل است اگر که جان دهم اکنون برای تو
اگر جان خویش هم ز برایت فدا کنم
کاری بزرگ نیست که باشد سزای تو
تنها همان تویی که چو برخیزی از میان
هرگز کسی دگر ننشیند به جای تو
خشنودی تو مایهی خوشنودی من است
زیرا بود رضای خدا در رضای تو
گر بود اختیار جهانی به دست من
میریختم تمام جهان را به پای تو
ابوالقاسم حالت
بدرود 1372--1293 درود
http://persianpoetry.blogfa.com/category/235/107