http://persianpoetry.blogfa.com

به دیبا و اطلس فریباست، زن/ حزین لاهیجی

 

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

به دیبا و اطلس فریباست، زن

بود حلّهٔ تن، زره یا کفن

سر مرد را نیست پروای زیست

هُمایی به از سایهٔ تیغ نیست

درفش است سرو گلستان او

ز تیغ و سنان است ریحان او

گل سرخ او، زخم خندان بود

غبار نبرد، ابر نیسان بود

اگر تیغ و آتش ببارد به سر

زند خنده، چون شمع روشن گهر

حزین لاهیجی/مثنوی فرهنگ نامه

ز استاد که باد روح او شاد/ هزین لاهیجی

 

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

ز اُستاد که باد روحِ او شاد

زیبا مَثَلی مرا بوَد یاد

روشن گهرانه راز می‌گفت

در سلک فسانه، این گهر سفت

کز خانه‌ی کدخدای دهقان

بگریخت بُزی فراز ایوان

می‌گشت فراز بام نخجیر

گرگی به گذاره بود در زیر

بُز دید چو گرگ را به ناکام

بگشاد زبان به طعن و دشنام...

حزین لاهیجی

»» ادامه شعر...

چون سزای این بت نفس، او نداد/ مولوی بلخی

 

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

فرد به ظاهر خداپرست،

خودپرست و خودمدار است.

خدای او، نفس او است، دین او لذایذ نفسانی اوست

بُتِ نفْس (نفس امّاره)

آن جهودِ سگ ببین چه رای کرد

پَهلُویِ آتش بُتی بر پای کرد

کآن که این بُت را سجود آرَد، بِرَست

ور نیارد در دلِ آتش نشست

چون سزای این بُتِ نفْس او نداد

از بُتِ نفسش بُتی دیگر بِزاد

مادر بُت‌ها بُتِ نفْسِ شماست

زانک آن بُت مار و این بُت اژدهاست

آهن و سنگ است نفْس و بُت شرار

آن شرار از آب می‌گیرد قرار...

مولوی بلخی

»» ادامه شعر...

شب نگردد روشن از نام چراغ/ نشاط اصفهانی

 

شب نگردد روشن از نام چراغ

نام فروردین نیارد گل به باغ

عشق را رسمی بباید اسم‌سوز

چشمی آب‌آور، دلی آتش‌فروز

من ز عشق اسمی همی‌بشنیده‌ام

از طلب رسمی کجا کی دیده‌ام...

نشاط اصفهانی/ مثنوی

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

»» ادامه شعر...

شنیدستم که وقت برگریزان/ پروین اعتصامی/ مثنوی

 

شنیدستم که وقت برگریزان

شد از باد خزان، برگی گریزان

میان شاخه‌ها خود را نهان داشت

رخ از تقدیر، پنهان چون توان داشت

به خود گفتا کازین شاخ تنومند

قضایم هیچ‌گه نتواند افکند

سموم فتنه کرد آهنگِ تاراج

ز تن‌ها سر، ز سرها دور شد تاج

قبای سرخ گل دادند بر باد

ز مرغان چمن برخاست فریاد...

پروین اعتصامی/ مثنوی

»» ادامه شعر...