مار است این جهان و جهانجوی مارگیر/ رودکی سمرقندی
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
ای خواجه، این همه که تو بر میدهی شمار
بادام تر و سهیکی و بهمان و باستار
مار است این جهان و جهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار
رودکی سمرقندی
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
ای خواجه، این همه که تو بر میدهی شمار
بادام تر و سهیکی و بهمان و باستار
مار است این جهان و جهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار
رودکی سمرقندی
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
سیزده جنس نهاده است نبی
که همه مسخ شدند و همه هست
ز آن یکی خرس که بد خنثی طبع
دیگری پیل که شد فسقپرست
من خری دیدم کو مسخ نبود
خوک شد چون ز خری کردن جست
بود اول خر و آخر شد خوک
چون به بنگاه خسان دل دربست
سفلهای بود سفیهی شد دون
پشهای آمد و شد پیلی مست
بتر خلق بدی دان که به طبع
در بدی سفلهتر از خود پیوست
تا مقر ساخت به شه زور ظلم
چون دل از مولد کم کاست گسست
نیک بد گشت در این منزل بد
گرچه بد بود در آن، مولد پست
احمقی بود سیاهی در دل
ظالمی گشت سپیدی در دست
ظلم خیزد چو طبیعت شد حمق
درج آید چو دقایق شد شصت
چون پس از حمق عوان طبع شود
شهر زوری که به بغداد نشست
خاقانی شروانی/ قطعه
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
خائنین اهل وطن را مایه دردسرند
جمله همچون خار گل باشند و خار بسترند
گوشها را در زمان حق شنیدن پنبهاند
چشمها را در مقام راه دیدن نشترند
همچو رهزن هر که را یابند دور از قافله
از تنش سر میبرند، از کیسهاش زر میبرند
بیجهت بازیچه اغراض اینان گشتهاند
سادهلوحانی که هم خوشبین و هم خوشباورند...
رهی معیری
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
بیار آن مِی که پنداری روان یاقوتِ نابستی
و یا چون برکشیده تیغ پیش آفتابستی
به پاکی گویی: اندر جام مانند گلابستی
به خوشی گویی: اندر دیدهٔ بیخواب خوابستی
سحابستی قدح گویی و مِیقطرۀ سحابستی
طرب گویی که اندر دل دعای مستجابستی
اگر مِی نیستی یکسر همه دلها خرابستی
اگر در کالبد جان را ندیدستی، شرابستی
اگر این مِی به ابر اندر، به چنگال عقابستی
از آن تا ناکسان هرگز نخوردندی، صوابستی
رودکی سمرقندی/ قطعه
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
پدر که جان عزیزش به لب رسید چه گفت؟
یکی نصیحت من گوش دار جان عزیز
به دوست گرچه عزیز است راز دل مگشای
که دوست نیز بگوید به دوستان عزیز
سعدی شیرازی/ قطعه
رازداری و محافظت از حریم اسرار خویش و دیگران
از اساسیترین «فضایل اخلاقی» در بُعد فردی و اجتماعی است
و نماد «رشد شخصیت» محسوب میشود.
مردم یاوه سخن را نتوان بست دهان؟!
چه نیکو داستانی زد یکی دوست
که خاموشی ز نادان سخت (به مرغان نیز) نیکوست.!.
ویس و رامین/ بخش 93/ بیت 53
[گُوش دار و هُوش دار]
بهزیستی فردی و اجتماعی