و در شهادت یک شمع راز منوری ست/ فروغ فرخزاد
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
«و در شهادت یک شمع
راز منوّری است که آن را
آن آخرین و آن کشیدهترین شُعله
خُوب میداند»
فروغ فرخزاد
متن کامل شعر در لینک زیر...↓
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
«و در شهادت یک شمع
راز منوّری است که آن را
آن آخرین و آن کشیدهترین شُعله
خُوب میداند»
فروغ فرخزاد
متن کامل شعر در لینک زیر...↓
پُشت شيشه برف میبارد
پُشت شيشه برف میبارد
در سكوت سينهام دستی
دانه اندوه میكارد
مو سپيد آخر شدی ای برف!
تا سرانجام چنين ديدی
در دلم باريدی... ای افسوس!
عشق، ای خورشيد يخبسته...
فروغ فرخزاد
عصیان
به لبهایم مزن قفل خموشی
که در دل قصهای ناگفته دارم
ز پایم بازکن بندِ گران را
کزین سودا دلی آشفته دارم
بیا ای مرد ای موجود خودخواه
بیا بگشای درهای قفس را...
فروغ فرخزاد
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
لخت شدم تا در آن هوای دلانگیز
پیکر خود را به آبِ چشمه بشویم
وسوسه میریخت بر دلم شبِ خاموش
تا غمِ دل را به گوشِ چشمه بگویم
آب خنک بود و موجهای درخشان
نالهکنان گِرد من بهشوق خزیدند
گویی با دستهای نرم و بلورین
جان و تنم را به سوی خویش کشیدند
بادی از آن دورها وزید و شتابان
دامنی از گل به روی گیسوی من ریخت
عطر دلاویز و تند پونهی وحشی
از نفسِ باد در مشام من آویخت
چشم فروبستم و خموش و سبکروح
تن به علفهای نرم و تازه فشردم
همچو زنی که غنوده دَر برِ معشوق
یکسره خود را به دستِ چشمه سپردم
رویِ دو ساقم لبانِ مرتعش آب
بوسهزن و بی قرار و تشنه و تبدار
ناگه در هم خزید راضی و سرمست
جسم من و روح چشمهسارِ گُنهکار
فروغ فرخزاد/ آبتنی
یک پنجره برای دیدن
یک پنجره برای شنیدن
یک پنجره که مثل حلقهی چاهی
در انتهای خود به قلب زمین میرسد
و باز میشود بهسوی وسعت این مهربانی مکرر آبیرنگ
یک پنجره که دستهای کوچک تنهایی را
از بخشش شبانهی عطر ستارههای کریم
سرشار میکند.
و میشود از آنجا
خورشید را...
فروغ فرخزاد
چرا توقف کنم چرا؟
پرندهها به جستجوی جانب آبی رفتهاند
افق عمودی است
افق عمودی است
و حرکت: فوارهوار
و در حدود بینش سیارههای نورانی
میچرخند، زمین در ارتفاع...
فروغ فرخزاد