بی پنجره ای غریبه ای در وهمی/
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
بی‌پنجره‌ای، غريبه‌ای در وهمی
عشق است اگر از آن نداری سهمی
فهميدن عشق، عاشقی می‌خواهد
يک روز بزرگ می‌شوی، می‌فهمی.!.
...
تو گر جمعیتی خواهی طلب کن از درون خود/ شاه نعمت اله ولی
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
تو گر جمعیتی خواهی، طلب کن از درونِ خود
که از بیرون نمی‌خیزد به جز گرد پریشانی.!.
شاه نعمت اله ولی
ای آنکه طلب کار خدایی به خود آ/ شاه نعمت الله ولی
ای آنکه طلب‌کار خدایی به خود آ
از خود بطلب کز تو خدا نیست جدا
اول به خود آ چون به خود آیی به خدا
اقرار نمایی به خدایی خدا
شاه نعمت الله ولی
834--730
تا از سر زلف تو یکی تار برآمد/ شاه نعمت‌اله ولی
تا از سر زلف تو یکی تار برآمد
صد فتنه عیان شد
صد شور ز اسلام و ز کفار برآمد
غوغا به جهان شد
بر خاک زمین چون که یکی جرعه فشاندند
از بادهٔ بی چون
از خاک زمین آن بت عیار برآمد
سرخیل بتان شد
مسجود ملایک شد و لشکر‌کش ارواح
زان روح مقدس
شیطان ز حسد بر سر انکار برآمد
مردود زمان شد...
شاه نعمت‌اله ولی
دل به دلبر دادم و جان بر سرش/ شاه‌نعمت‌اله ولی
دل به دلبر دادم و جان بر سرش
يافتم صد جان و جانان بر سرش
لطف او بخشيد ما را از کرم
جنت جاويد و حوران بر سرش
دست جانان گير اگر دستت دهد
سر به پای او بنه جان بر سرش...
شاه‌نعمت‌اله ولی
[«حقیقت.!.» هرگز نباید قربانی شود.!.]