من مست از آن باده مستم که تو دادی/ علی اصغر حکمت شیرازی

من مست از آن باده مستم که تو دادی

مدهوش از آن جام الستم که تو دادی

ذرّات جهان یکسره مست‌اند و تو ساقی

من نیز همان باده‌پرستم که تو دادی

دل را به تمنّای تو دادم که تو بُردی

یک بوسه هم از لعل تو جستم که تو دادی...

علی‌اصغر حکمت شیرازی

ادامه نوشته...

هر جا که روم طلعت زیبای تو بینم/ علی اصغر حکمت شیرازی

هرجا که روم طلعت زیبای تو بینم

هر سر که نهادم همه در پای تو بینم

در کوی گل روی سمن بوی تو بویم

در باغ قد سرو دلارای تو بینم

در هند، ز سودای، فسر زلف تو گویم

در روم، همان غرّه بیضای تو بینم

هر نغمه که بلبل بدم و نای سرآید

پر سو ز نوایی است که از نای تو بینم

در رهگذر عمر ز یاران رونده

هر گام که بینم به تمنای تو بینم

این دیده که بینا شده از دولت دیدار

در آینه روی تو بینای تو بینم

زین باغ به هرسو به خدا بر شده دستی است

هر برگ درختی به «خدایای» تو بینم

دل را که تو دادیش یکی قطره «حکمت»

پر لولو لالا شد دریای تو بینم

علی‌اصغر حکمت شیرازی

تولد: فروردین 1272شمسی در شیراز

وفات: شهریور 1359شمسی در مقبره خانوادگی خویش

در "باغ طوطی" (حرم عبدالعظیم حسنی) شهر ری که

ظاهرا در توسعه بنای این منطقه مقبره از بین رفته است

http://persianpoetry.blogfa.com/category/212/94

در این کهنه گیتی یکی پند نو/ علی اصغر حکمت شیرازی

مثنوی کار

در این کهنه گیتی یکی پند نو

ز گاو آهن مرد دهقان شنو

به یک گوشه گاو آهنی کهنه بود

که فرسوده زین دیر دیرینه بود

بیفکنده اش موریانه ز پای

فرومانده در کنج دهقان سرای

بسان دل جاهلان پر ز زنگ

ز زنگش دگرگونه گردیده رنگ

یکی روز گاو آهنی صیقلی

فروزان چو دانا به روشندلی

شنیدم که چون می شد از طرف دشت

قضا را بر آن گاو آهن گذشت

بگفتش که چون بهره شد ز آسمان

ترا سیم ناب و مرا زعفران

ترا از چه این تابش و روشنی؟

که آخر نه از سیمی ، از آهنی

بگفتا ازان شد تنم تابناک

که از کار کردن مرا نیست باک

به گوهر اگر تیره گون آهنم

ز کار است روشن دل روشنم

ز خاک سیه زرّ سرخ آورم

چو سیم سپید است از آن پیکرم

تو تن پروری پیشه کردی بکوی

چو تن پروران زان شدت زرد روی

مرا پیشه در دهر تا بندگی است

نصیب من از بخت تابندگی است

تو نیز ای پسر نقد حکمت بیاب

بطالت بهل رو ز خدمت متاب

که گردون ز جان زنگ بزدایدت

دو صد روشنایی ببخشایدت

علی اصغر حکمت شیرازی

تولد: فروردین 1272شمسی در شیراز

وفات: شهریور 1359شمسی در مقبره خانوادگی خویش

در "باغ طوطی" (حرم عبدالعظیم حسنی) شهر ری که

ظاهرا در توسعه بنای این منطقه مقبره از بین رفته است

به گیتی رامش تن چند جویی/ علی اصغر حکمت شیرازی

به گیتی رامش تن چند جویی

اگر دانش طلب کردی نکویی

ز سحرآمیزی این عالم دون

بود خود رامش تن نعل وارون

گرت دانش نباشد تن چه سودت

که با حیوان ز دانش فرق بودت

به گیتی لذت تن جوید ار کس

به شأنش آیت «بل هم أضل» بس

علی اصغر حکمت شیرازی

تولد: فروردین 1272شمسی در شیراز

وفات: شهریور 1359شمسی در مقبره خانوادگی خویش

در "باغ طوطی" (حرم عبدالعظیم حسنی) شهر ری که

ظاهرا در توسعه بنای این منطقه مقبره از بین رفته است.

http://persianpoetry.blogfa.com/category/212/94

در ازل بسته آن زلف عنبر بو شدم/ علی اصغر حکمت شیرازی

در ازل بسته آن زلف عنبر بو شدم

سال ها دل خسته از هجران آن مَهرو شدم

در شب وصلش دمی از پای ننشستم چو شمع

تافت چون نور سحر او من شد و من او شدم

علی اصغر حکمت شیرازی

تولد: فروردین 1272شمسی در شیراز

وفات: شهریور 1359شمسی در مقبره خانوادگی خویش

در "باغ طوطی" (حرم عبدالعظیم حسنی) شهر ری که

ظاهرا در توسعه بنای این منطقه مقبره از بین رفته است