ز عشق ار عاشقی میرد گنه بر عشق ننهد کس/ امیرخسرو دهلوی
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
ز عشق ار عاشقی میرد گنه بر عشق ننهد کس
که بهر غرقه کردن، عیب نتوان کرد دریا را.!.
امیرخسرو دهلوی
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
ز عشق ار عاشقی میرد گنه بر عشق ننهد کس
که بهر غرقه کردن، عیب نتوان کرد دریا را.!.
امیرخسرو دهلوی
ای کز رخِ تو دیده همه جان و جهان دید
در حیرت آنم که تو را چون بتوان دید
با قد تو بلبل سخن سرو همیگفت
آن دید گل سوری و در سرو روان دید
بیچاره دلم در شکن زلف تو خون شد
آری! چه کند، مصلحت وقت در آن دید...
امیرخسرو دهلوی
ابر میبارد و من میشوم از یار جدا
چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا
ابر و باران و من و یار سِتاده به وداع
من جدا گریهکنان، ابر جدا، یار جدا
سبزه نوخیز و هوا خُرم و بُستان سرسبز
بلبل رویسیه مانده ز گلزار جدا...
امیروخسرو دهلوی
جهان بی عشق سامانی ندارد
فلک بی میل دورانی ندارد
نه مردم شد کسی کز عشق پاک است
که مردم عشق و باقی آب و خاک است...
امیرخسرو دهلوی
به نام آنکه جان را زندگی داد
طبیعت را به جان پایندگی داد
خداوندی که حکمتبخش خاک است
کمینه بخشش او جان پاک است
دو کون از صنع او یک گل به باغی
ز ملکش نه فلک یک شب چراغی
رموزآموز عقل نکته پیوند
شناسایی ده جان خردمند
بصارتبخش چشم پیشبینان
تمنای درون شبنشینان
جواهربند ناهید از ثریا
چراغافروز در قعر دریا
امیرخسرو دهلوی ↓
[«حقیقت.!.» هرگز نباید قربانی شود.!.]