http://persianpoetry.blogfa.com

آن روز که مردم آنچه را که یادگار دریاست/ بیژن جلالی

 

آن روز که مُردم

آنچه را که یادگار دریاست

به دریا باز دهید

و آنچه را که از آسمان

در دل من مانده است

به آسمان باز گردانید

زمزمه‌ی جنگل

و صدای آبشارها را

به جنگل و آبشارها برگردانید

و اگر ستاره‌ای

در دست‌های من مانده است

آن را به آسمان باز فرستید

و آنگاه تن من را به زمین باز دهید

و قلب من را به سکوت و تاریکی بسپارید

و سپس به آهستگی از من دور شوید

تا هرگز از آمد و رفت شما با خبر نباشم.

بیژن جلالی

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

موجی سهمگین تر می خواهم/ بیژن جلالی

 

موجی سهمگین‌تر می‌خواهم

و صخره‌ای سخت‌تر

تا در شکوه بیشتری

بنگرم شکستن خود را

بیژن جلالی

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

تن تو تن بارانی تو ابتدای امید من/ بیژن جلالی

 

تن تو

تن بارانی تو

ابتدای امید من است

و انتهای اندوه من.

تن بارانی تو

که چون آب مرا تشنه می‌کند

و چون خاک مرا می‌پوشاند.

بیژن جلالی

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

چه خوب بود اگر بین من و تو/ بیژن جلالی

 

چه خوب بود

اگر بین من و تو

نه رودی بود و نه کوهی

و نه سایه‌ی هیچ نا امیدی

و نه هیچ آفتاب تند سوزانی

بین ما فقط راهی بود

هموار

و صاف

و روشن

که قلب‌های ما را به هم می‌پیوست

که تن‌های ما را به هم می‌پیوست

ولی دیگر مرا امید رفتن به چنین راهی نیست

و چشمم از دیدن پستی و بلندی

راه‌ ها و ناهمواری‌های‌شان

فرسوده است

گام‌هایم از رفتن در تاریکی

به ستوه آمده‌اند

تنم آرزوی فراموشی را دارد

ولی هنوز قلبم چون شمعی می‌سوزد

و من برین کوره‌ راه‌های ناهموار

به امید دیدار تو

روان هستم.

بیژن جلالی

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

چه دریاچه ای بود نگاهت/ بیژن جلالی

 

چه دریاچه‌ای بود، نگاهت

و من نمی‌دانستم

تا کجاها همراه خنده‌ات

در آن پارو خواهم زد...!

بیژن جلالی

http://persianpoetry.blogfa.com/category/105/38

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)