کاش مثل نان بودم.../ رسول یونان
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
کاش...! مثل نان بودیم
چه زیبا بر میگردد
از سفرِ آتش...!
رسول یونان/ گزیده کوتاه
سراغ ما غبار بار عنقاست
به رنگ رفته دارد نقش پا دل.!.
بیدل دهلوی
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
کاش...! مثل نان بودیم
چه زیبا بر میگردد
از سفرِ آتش...!
رسول یونان/ گزیده کوتاه
سراغ ما غبار بار عنقاست
به رنگ رفته دارد نقش پا دل.!.
بیدل دهلوی
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
بادها در پاییز بیرحمتر میوزند
اصلا بعید نیست
آدمها را
با درختها اشتباه بگیرند
زود به خانه برگرد!
زیاد بیرون نمان!
این بادها
اگر کلاه را ببرند
به فکر بُردن سرها میافتند..
رسول یونان
نبودن تو فقط نبودن تو نیست
نبودن خیلی چیزهاست
کلاه روی سرمان نمیایستد
شعر نمیچسبد
پول در جیبمان دوام نمیآورد
نمک از نان رفته
خنکی از آب
ما بی تو فقیر شدهایم..!
رسول یونان
چمدانم را برداشتم و
آمدم
اما اين فقط يک شوخی ست
و يا لااقل تو باور نکن !
جدايی
بريدن درخت از ريشه است
و اره کردن زندگی
که مرگ را رقم می زند
اما من زنده ام
و اين يعنی من آنجايم
کنار تو
کنار تو و درخت توت و اسب.
رسول یونان
وقتی می خواهی بروی
آسمان صاف است
راه ها هموار
تِرَن ها مدام سوت می کشند
همین طور کشتی ها
اما وقتی می خواهی بیایی
دریاها طوفانی می شوند
آسمان ها ابری
و راه های زمینی را نیز
برف می بندد
دوست دارم بیایی
اما نیا !
دنیا به هم می ریزد.!.
رسول یونان
جاده های بی پایان را دوست دارم
دوست دارم باغ های بزرگ را
رودخانه های خروشان را
من تمام فیلم هایی که در آنها
زندانیان موفق به فرار می شوند
دوست دارم
دلتنگ رهایی ام
دلتنگ نوشیدن خورشید
بوسیدن خاک
لمس آب
در من یک محکوم به حبس ابد
پیر و خمیده
با ذره بینی در دست
نقشه های فرار را مرور می کند
رسول یونان