http://persianpoetry.blogfa.com

پشت دیوار همین کوچه به دارم بزنید/ نجمه زارع

 

پشت دیوار همین کوچه به دارم بزنید

من که رفتم بنشینید و هوارم بزنید

باد هم آگهی مرگ مرا خواهد برد

بنویسید که: «بد بودم» و جارم بزنید

من از آیین شما سیر شدم، سیر شدم

پنجه در هرچه که من واهمه دارم بزنید...

نجمه زارع

»» ادامه شعر...

خواندی غزل های مرا گفتی که خیلی عاشقم/ نجمه زارع

 

من نیستم مانند تو مثل خودم هم نیستم

تو زخمی صدها غمی من زخمی غم نیستم

با یادگاری از تبر از سمت جنگل آمدی

گفتم چه آمد بر سرت گفتی که محرم نیستم

مجذوب پروازم ولی دستم به جایی بند نیست

حالا قضاوت کن خودت، من بی‌گناهم؟ نیستم...

نجمه زارع

»» ادامه شعر...

شبیه قطره بارانی که آهن را نمی فهمد.../ نجمه زارع

 

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

الفبای دل

شبیه قطره بارانی که آهن را نمی‌فَهمَد

دلم فرق رفیق و فرق دشمن را نمی‌فَهمَد

نگاهی شیشه‌ای دارم به سنگ مردمک‌هایت

الفبای دلت، معنای «نشکن» را نمی‌فَهمَد

هزاران بارِ دیگر هم بگویی: «دوستت دارم»

کسی معنای این حرف مُبَرهَن را نمی‌فَهمَد...

نجمه زارع

»» ادامه شعر...

چگونه رود می رود به سمت بیکرانه ها/ نجمه زارع

 

چگونه رود می‌رود به سَمت بیکرانه‌ها

که ابر گریه می‌کند برای رودخانه‌ها

پرنده غافل است از اینکه تندباد می‌رسد

وگرنه باز هم بنا نمی‌شد آشیانه‌ها

و این‌چنین که این همه زِ عشق رنج می‌برند

مرا غمِ تو می‌کِشد در آتشِ بهانه‌ها

چراغ و چشمِ آسمان! ستاره‌ها تو، ماه تو

پس از تو تار می‌شود شبِ تمامِ خانه‌ها

اگرچه زخم می‌زنی ولی تو را نوشته‌اند

به روی صفحۀ دلم خطوطِ تازیانه‌ها

خلاصه بر درختِ دل، تو باید آشیان کنی

وگرنه می‌سپارمَش به دست موریانه‌ها

نجمه زارع

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

لکنت شعر و پریشانی و جنجال دلم ... / نجمه زارع

 

لکنت شعر و پریشانی و جنجال دلم

چه بگویم ؟ که کمی خوب شود حال دلم

کاش ! می‌ شد که شما نیز خبردار شوید

لحظه‌ای از من و از دردِ کهنسال دلم

از سرم آب گذشته است مهم نیست اگر

غم دنیای شما نیز شود مال دلم

عاشق نان و زمین نیستم این را حتمن

بنویسید به دفترچۀ اعمال دلم

آه ! یک عالمه حرف است که باید بزنم

ولی انگار زبانم شده پامالِ دلم

مردم شهر ! خدا حافظ تان من رفتم

کسی از کوچۀ غم آمده دنبال دلم

نجمه زارع

http://persianpoetry.blogfa.com/category/116/48

گريه كردم گريه هم اين‌ بار آرامم نكرد ... / نجمه زارع

 

گريه كردم گريه هم اين‌ بار آرامم نكرد

هر چه كردم هر چه ، آه ! انگار آرامم نكرد

روستا از چشم من افتاد ، ديگر مثل قبل

گرمی آغوش شاليزار آرامم نكرد

بی تو خشكيدند پاهايم كسی راهم نبرد

درد دل با سايه و ديوار آرامم نكرد

خواستم ديگر فراموشت كنم اما نشد

خواستم اما نشد ، اين كار آرامم نكرد

سوختم آنگونه در تب آه ! از مادر بپرس

دستمال تب بُر نَمدار آرامم نكرد

ذوق شعرم را كجا بردی كه بعد از رفتنت

عشق و شعر و دفتر و خودكار آرامم نكرد

نجمه زارع

شاعری از قلب ایران= استان فارس/کازرون

سلام دنیا : آذر 61 بدرود دنیا : شهریور 84

http://persianpoetry.blogfa.com