چگونه رود میرود به سَمت بیکرانهها
که ابر گریه میکند برای رودخانهها
پرنده غافل است از اینکه تندباد میرسد
وگرنه باز هم بنا نمیشد آشیانهها
و اینچنین که این همه زِ عشق رنج میبرند
مرا غمِ تو میکِشد در آتشِ بهانهها
چراغ و چشمِ آسمان! ستارهها تو، ماه تو
پس از تو تار میشود شبِ تمامِ خانهها
اگرچه زخم میزنی ولی تو را نوشتهاند
به روی صفحۀ دلم خطوطِ تازیانهها
خلاصه بر درختِ دل، تو باید آشیان کنی
وگرنه میسپارمَش به دست موریانهها
نجمه زارع
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۶ توسط : سامیار کشتکار
|