عنان عمر شد از کف، رکاب مِی به کف آر/ خاقانی شروانی
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
عنان عمر شد از کف، رکاب مِی به کف آر
که دل به توبه شکستن بهانه باز آورد.!.
خاقانی شروانی
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
عنان عمر شد از کف، رکاب مِی به کف آر
که دل به توبه شکستن بهانه باز آورد.!.
خاقانی شروانی
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
سیزده جنس نهاده است نبی
که همه مسخ شدند و همه هست
ز آن یکی خرس که بد خنثی طبع
دیگری پیل که شد فسقپرست
من خری دیدم کو مسخ نبود
خوک شد چون ز خری کردن جست
بود اول خر و آخر شد خوک
چون به بنگاه خسان دل دربست
سفلهای بود سفیهی شد دون
پشهای آمد و شد پیلی مست
بتر خلق بدی دان که به طبع
در بدی سفلهتر از خود پیوست
تا مقر ساخت به شه زور ظلم
چون دل از مولد کم کاست گسست
نیک بد گشت در این منزل بد
گرچه بد بود در آن، مولد پست
احمقی بود سیاهی در دل
ظالمی گشت سپیدی در دست
ظلم خیزد چو طبیعت شد حمق
درج آید چو دقایق شد شصت
چون پس از حمق عوان طبع شود
شهر زوری که به بغداد نشست
خاقانی شروانی/ قطعه
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
نقدی که قدر بخشد چه قلب و چه رایج
لفظی که قضا راند چه سلب و چه ایجاب.!.
خاقانی شروانی
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
ای گشته به نور معرفت ناظر خویش
آشفته مکن به معصیت خاطر خویش
چون نفس تو میکند به قصد ایمان را
باید که شوی به جان و دل حاضر خویش
خاقانی شروانی/ رباعی
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
به تَنَعُّم جُهَلا را مستای
که ستودن به علوم و حکم است.!.
خاقانی شروانی