http://persianpoetry.blogfa.com

دعا کنیم که باران به خانه بر گردد/ دکتر سید جعفر حمیدی

 

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

دعای باران

دعا کنیم که باران به خانه برگردد

به‌ نازْ آن صنمِ نازدانه برگردد

دعا کنیم زنَد ابر، خیمه بر سر شهر

که آن عزیز مهاجر به لانه برگردد

قبای دهکده را شست‌وشوی تازه دهد

سوی قبیله‌ی دل، شادمانه برگردد

نهالکانِ چمن مدتی است بیمارند

خدا کند به چمن، آن یگانه برگردد

هزار سفره‌ی بی نان و آب منتظرند

که چون همیشه، به هر سفره خانه برگردد

دوباره بوسه زند بر لبان شالیزار

به سوی مزرعه و کشت و دانه برگردد

وضو چگونه بگیریم بعد از این، بی آب

مگر پرنده‌ی باران، شبانه برگردد

عطش سبوی نفس می‌زند به سنگ ملال

دعا کنیم که باران، به خانه برگردد

دکتر سید جعفر حمیدی

(15 آذر 1315-- 30 فروردین 1404)

نگسست عهد صحبت، مِی از هوای باران/ کلیم کاشانی

 

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

نگسست عهد صحبت، مِی از هوای باران

آری همیشه باشد برق آشنای باران

در روز ابر باید ساغر شمرده خوردن

یعنی بود برابر با قطره‌های باران

افکنده‌اند بر ابر مستان سر برهنه

هم‌چون حباب دستار در رونمای باران

در کشور گُلسِتان گُلبن اگرچه شاهست

از گل گرفته کاسه، باشد گدای باران

بیداد پاک‌طینت بر دل گران نباشد

بر سینه می‌توان خورد تیر جفای باران

در گلستان کشمیر هر روز کامیاب است

چشم از جمال ساقی، گوش از صدای باران

میخانه آستانش گل شد ز سجده ما

از بس که هست ما را بر سر هوای باران

سازم به آب حیوان گاهی که مِی نباشد

در خشکسال باشد شبنم به جای باران

ساقی به مِی‌پرستان دارد کلیم دائم

احسان بی‌تقاضا هم‌چون عطای باران

کلیم کاشانی

پس چرا باران نمی آید.../ اخوان ثالث

 

...ولی باران نیامد

پس چرا باران نمی‌آید؟

نمی‌دانم ولی این ابر بارانی‌ست، می‌دانم

ببار... ای ابرِ بارانی! ببار... ای ابرِ بارانی!

صدای رعد آمد باز با فریادِ غول‌آسا

ولی باران نیامد

پس چرا باران نمی‌آید؟

سر آمد روزها با تشنگی بر مردم صحرا

گروه تشنگان در پچ‌پچ افتادند

آیا این همان ابر است

کاندر پی هزاران روشنی دارد؟

و آن پیر دوره‌گرد گفت با لبخند زهرآگین

فضا را تیره می‌دارد

ولی هرگز نمی‌بارد.

مهدی اخوان ثالث/ گزیده

http://persianpoetry.blogfa.com/category/7/2

باران ببار! ببار و خيابان‌ها را غرق كن/ شمس لنگرودی

 

باران ببار!

ببار و خيابان‌ها را غرق كن

بر سر اين چهار راه

در انتظار نوحيم.

باران ببار و تنگ حوصلگی مكن

آب اگر از سر نگذشته باشد،

کشتی نوح نخواهد رسید.

نوح خواهد آمد

و كبوترش را

بر ميدان‌ها و اداره‌های دفن شده در توفان

رها خواهد كرد

تا بر نُک بانک‌ها بنشيند

و از رستگاری خبر آورد.

قدری شتاب كن باران!

ببين دلال‌های چوب

چگونه بر هر سويی می‌دوند و عرق می‌ريزند!

باران

ببار و خيابان‌ها را غرق كن

و فقط لامپ‌ها را نپوشان

كه چهره‌ی نوح را ببينيم

ما از جماعت كشتی

فقط ابليس را می‌شناسيم

شمس لنگرودی

http://persianpoetry.blogfa.com/category/72

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

آن روز که نم نم بارانی هم می آمد/ سیدعلی صالحی

 

آن روز

که نم‌نم بارانی هم می‌آمد

اشتباه ما

شمارش یکی در میان حروف دریا بود

ما برای نوشتن اسامی دوستانمان

کلمه کم آورده بودیم

نمی‌گویم از هرچه بودن حالای ما

آینده هم آسوده خواهد گذشت

اما لااقل یک حرفی بزن، چیزی بگو!

رازی که باد از شمال بیاید و

شنیدن از جنوب گریه ببارد.

پس این همان کمی آرامش بی‌جهت

کی خواهد رسید؟!

در حیرتم اینجا

این بید سر به راه... چرا؟

چرا این همه خسته و خاموش

از شکستن سرشاخه‌های بلند

خود حرفی نمی‌زند!

آیا سکوت

همیشه سرآغازِ تمرین ترانه

و گفت‌وگوی باران است!؟

پس تو که با فال سبز علف آشناتری

بگو کی باران خواهد آمد؟

سیدعلی صالحی

http://persianpoetry.blogfa.com/category/16/11

درخت سبز داند قدر باران/ مولوی بلخی

 

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

درختِ سَبز داند قدر باران

تو خُشکی قدر باران را چه دانی

سلیمانی نکردی در ره عشق

زبانِ جمله مرغان را چه دانی

مولوی بلخی/ گزیده انتخابی

متن کامل شعر در لینک زیر ↓

http://persianpoetry.blogfa.com/post/7378