مار است این جهان و جهانجوی مارگیر/ رودکی سمرقندی
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
ای خواجه، این همه که تو بر میدهی شمار
بادام تر و سهیکی و بهمان و باستار
مار است این جهان و جهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار
رودکی سمرقندی
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
ای خواجه، این همه که تو بر میدهی شمار
بادام تر و سهیکی و بهمان و باستار
مار است این جهان و جهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار
رودکی سمرقندی
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
بیار آن مِی که پنداری روان یاقوتِ نابستی
و یا چون برکشیده تیغ پیش آفتابستی
به پاکی گویی: اندر جام مانند گلابستی
به خوشی گویی: اندر دیدهٔ بیخواب خوابستی
سحابستی قدح گویی و مِیقطرۀ سحابستی
طرب گویی که اندر دل دعای مستجابستی
اگر مِی نیستی یکسر همه دلها خرابستی
اگر در کالبد جان را ندیدستی، شرابستی
اگر این مِی به ابر اندر، به چنگال عقابستی
از آن تا ناکسان هرگز نخوردندی، صوابستی
رودکی سمرقندی/ قطعه
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین
با هرکه نیست عاشق، کم گوی و کم نشین
باشد که در وصال تو بینند روی دوست
تو نیز در میانهٔ ایشان نهای، ببین
رودکی سمرقندی
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
هیچ شادی نیست اندر این جهان
برتر از دیدارِ روی دوستان
هیچ تلخی نیست بر دل تلختر
از فراقِ دوستانِ پُر هنر
رودکی سمرقندی
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
این جهان پاک خوابِ کردار است
آن شناسد که دلش بیدار است
نیکی او به جایگاه بد است
شادی او به جای تیمار است
چه نشینی بدین جهان هموار؟
که همه کار او نه هموار است
کنش او نه خوب و چهرش خوب
زشت کردار و خوب دیدار است
رودکی سمرقندی