http://persianpoetry.blogfa.com

این مثل خوش به جای زد پیری/ نیما یوشیج

 

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

تمثیل

این مَثَل، خوش به جای زد، پیری

مانده با من به‌ خاطر از دیری

(پیر ناگشته‌ای، ندانی چیست

حرفِ پیرانه در جوانی نیست

گر جوان را به راه، خواب بَرَد

پیر را هر زمان، شتاب بَرَد

عقده زین نکته‌یِ معمّایی...

نگشایی به روزِ بُرنایی...

نیما یوشیج

»» ادامه شعر...

چنان به خاطر شوریده ام به دام قفس/ نیما یوشیج

 

چنان به‌خاطر شوريده‌ام به دام قفس

كه آنچه بر سرم آيد، بود به كام قفس

بهار آمد و گلبُن شكفت و مرغ به باغ

صفير بر زده از شوق و من، به دام قفس

دگر ز تنگ دلی، لبْ دَمی نجنبانم...

نیما یوشیج/ علی اسفندیاری

»» ادامه شعر...

این ابر، نه بر تو، نه بر من گرید/ نیما یوشیج/ رباعی

 

این ابر، نه بر تو، نه بر من گرید

نه نیز به روی یاسمن می‌گرید

به شوره‌ی بی‌حاصل از بس که گریست

به حاصل کار خویشتن می‌گرید

نیما یوشیج/ رباعی

http://persianpoetry.blogfa.com/category/6/1

شعر آیتی از خیال صحرایی ماست/ نیما یوشیج/ رباعی

 

شعر آیتی از خیال صحرایی ماست

عشق آفتی از نهاد دریایی ماست

گفتم به اجل: در این میان حکم تو چیست؟

گفت آنچه که با سرشت دنیایی ماست

نیما یوشیج/ رباعی

http://persianpoetry.blogfa.com/category/6/1

دردا که نگشت هر کسی محرم ما/ نیما یوشیج/ رباعی

 

دردا كه نگشت هركسی محرم ما

آگاه نشد به دل، ز بيش و كم ما

آنی كه نشاندمش سخن‌ها در گوش

ديدم كه ز دور خنده زد بر غم ما

نیما یوشیج/ رباعی

http://persianpoetry.blogfa.com/category/6/1

صبح چو انوار سرافکنده زد/ نیما یوشیج / مثنوی

 

مفسده‌ی گل

صبح چو انوار سرافکنده زد

گل به دم باد وزان خنده زد

چهره برافروخت چو اختر به دشت

وز در دل‌ها به فسون می‌گذشت

زآنچه به هر جای به غمزه ربود

بار نخستین دل پروانه بود...

نیما یوشیج / مثنوی

»» ادامه شعر...