ترک کن سنت در باد سخن گفتن را/ محمدرضا طاهری

ترک کن سُنَّتِ در باد سخن گفتن را

تازه کن شیوه‌ی سر دادن این شیون را

کلماتم همه در باد پراکنده شدند

بشنو ته‌مانده آن بانگ طنین‌افکن را

دوستت دارم و این حس اهورایی من

می‌تواند به نماز آورد اهریمن را...

محمدرضا طاهری

ادامه نوشته...

شادی و آرامش و امنیت و لبخند را/ محمدرضا طاهری

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

شادی و آرامش و امنیت و لبخند را

از جهان عمری است با حسرت طلبکاریم ما.!.

محمدرضا طاهری

[اهمیّت امنیت ذهنی و روانی «فردی و اجتماعی» با توجه به

«گذار و تغییرات غیرقابل انکار در ساختارهای اقتصادی، اجتماعی،»

«ارزش‌ها» «فناوری» و «سبک زندگی مردم»

در یک قرن گذشته تا چه اندازه است؟

«وظیفه و مسئولیت فردی و اجتماعی و حاکمیتی.!.»

به‌راستی کیفیّت زندگی و رضایت‌مندی در ایران ما چگونه است؟]

کعبه را گفتم سیه پوشیدنت از بهر چیست/ محمدرضا طاهری

کعبه را گفتم: سیه پوشیدنَت از بهر چیست؟

گفت: از جهلِ همین اُمت عزا داریم ما.!.

محمدرضا طاهری

http://persianpoetry.blogfa.com/category/194/79

ناله ای بودم که در دل ماندم و شیون شدم/ محمدرضا طاهری

ناله ای بودم که در دل ماندم و شیون شدم

خواستی ساکت بمانم پس طنین افکن شدم

من همان آهم که در سرمای طاقت سوز شهر

از نهادی گرم بیرون آمدم آهن شدم

دانه ای سنگین تر از اندازه بودم ناگزیر

تا که بیرون آمدم از خاک در هاون شدم

من همانم آنکه با جسم ضعیف و لاغرم

از برای روحِ سرگردان یاران تن شدم

شانه های لُختشان در معرض شلاق بود

پس بریدم از تبار خویش و پیراهن شدم

آه ! اما دوستانَم یک به یک با دشمنان

آشتی کردند و من آماده رفتن شدم

من که عمری زخم خوردم در رکاب دوستان

روز تقسیم غنائم ناگهان دشمن شدم

لشکرم فَرسود اسبم مُرد شمشیرم شکست

تازه وقتی روزگارم تیره شد روشن شدم !

محمدرضا طاهری

http://persianpoetry.blogfa.com/category/194/79

مرا وقتی گرفتار خودم بودم صدا کردی/ محمدرضا طاهری

مرا وقتی گرفتار خودم بودم صدا کردی

مرا از من مرا از قیدِ من بودن رها کردی

دوباره روی ماهت محو شد در رشته‌های شب

تو با زیبایی‌ات این حرف‌ها را نخ‌نما کردی

نماز عشق می‌خواندم امامم حضرت دل بود

کنارم بی‌تکلّف ایستادی اقتدا کردی

به هم نزدیک بودیم آتش از لب‌هات می‌تابید

دلت می‌خواست لب‌های مرا امّا حیا کردی

من از خود نیمه‌ای را دیده بودم عاقل امّا تو

مرا با نیمه‌ی دیوانه من آشنا کردی

امان از آخرین دیدار و وای از آخرین بوسه

لبت را و دلت را و مسیرت را جدا کردی

محمدرضا طاهری

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)