بیا جانا که دنیا را وفا نیست/ فایز دشتی
بیا جانا که دنیا را وفا نیست
جوی راحت در این محنتسرا نیست
در این ره هرچه فایز دیده بگشود
ز همراهان اثر جز نقشِ پا نیست
فایز دشتی
بیا جانا که دنیا را وفا نیست
جوی راحت در این محنتسرا نیست
در این ره هرچه فایز دیده بگشود
ز همراهان اثر جز نقشِ پا نیست
فایز دشتی
نسیم روحپرور دارد امشب
شمیم زلف دلبر دارد امشب
گمانم یار در راه است، فایز!
که این دل شور در سر دارد امشب
فایز دشتی
جهان رفت و جوانی و چمن رفت
گل نسرین و سرو و یاسمن رفت
پس از من دوستان گویند افسوس
که آخر فایز شیرین سخن رفت
محمدعلی دشتی/ فایز دشتی
1213-1289
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
نه هر چشمی ز جسمی میبرد جان
نه هر زلفی دلی سازد پریشان
نه هر دلبر ز فایز میبرد دل
رموز دلبری سرّی است پنهان
محمدعلی دشتی/ فایز دشتی
1213-1289
مرا تن زورق است و ناخدا دل
در این زورق بود فرمانروا دل
برد فایز به ساحل یا شود غرق
ندانم میبرد ما را کجا دل
محمدعلی دشتی/ فایز دشتی
1213-1289
شاعر دو بیتی سرا
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
شبی که با تو بودم یاد از آن شب
شبی که بیتو بودم داد از آن شب
شبی که لیلی از مجنون جدا شد
فغان و ناله و فریاد از آن شب
محمدعلی دشتی/ فایز دشتی
1213-1289
شاعر دو بیتی سرا