جای اندوه به دل نیست عزیز/ بابک سالاری

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

مژده

جای اندوه به دل نیست عزیز

بوی اسپند خوشی

در راه است

چشم آئینه

به رنگیزه‌ی دلخونِ انار

با ترک‌های عمیق از لبِ اندوه پرید

آن همه نذرِ گره‌خورده

بر اندام پُر از پیچِ کُنار

به درازای غم از شاخه‌ی انبوه تکید

تو نبودی

که چرا تیزی عشقم به هراس

رگِ خوش‌رنگِ دل آزاری اوقات بُرید

تو ندیدی

که چرا دامنه‌ی حجم عدد در شب‌ و روز

قامتِ بید کهنسالِ سرِ کوچه درید

دردهایی همه از باورِ مرگ

چنگِ بی تابی اعصاب

به دیوار کشید

حال بنگر

که چرا ریسه به دروازه‌ی قلبم بستم

دردهایم همه دیشب رفتند

نشد آن گاه که پیغام دهم

از بس انگار سرم سنگین بود

به خیالم خبری در راه است

مردمی در نظرم

جامه‌ی زربفت به تن می‌پوشند

هر کدام با قلمی

شعر به آزادی جان می‌دوشند

با قدم‌های نوازشگر اندامِ تو بر دامن صبح

مستی از

رایحه‌ی نرگسِ شیراز به لب می‌نوشند

بابک سالاری

دفتر شعر:سکوت سبز

در دیده ابر این زمستان نم نیست/ حکیم نزاری

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

در دیده‌ی ابرِ این زمستان نم نیست

گویی که مگر آب به دریا هم نیست.!.

حکیم نزاری

به قصد عشق رفتی از غم نان سر درآوردی/ حسن قریبی

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

به قصد عشق رفتی از غم نان سر درآوردی

زدی دل را به دریا از بیابان سر درآوردی

تو مثل هیچ‌کس بودی که مثل تو فراوان است

سری بودی که روزی از گریبان سر درآوردی

تو می‌شد جنگلی انبوه باشی از خودت امّا

قناعت کردی و از خاک گُلدان سر درآوردی

در این پس کوچه‌های پرسه ماندی تا مگر شاید

دری بر تخته خورد و از خیابان سر درآوردی

توکل شرط کامل نیست این را مولوی گفته است

بخوان آن را دوباره شاید از آن سر درآوری

«مسیحای من ای ترسای پیر پیرهن چرکین»

چه پیش آمد که از شعر زمستان سر درآوردی

حسن قریبی

بزرگ باش و مشو تنگدل ز خردی کار/ ابوالفضل بیهقی

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

بزرگ باش و مشو تنگدل ز خردی کار

که سال تا سال آرد گلی زمانه ز خار.!.

ابوالفضل بیهقی/ تاریخ بیهقی

خدایگانا چون جامه ای است شعر نو/ ابوالفضل بیهقی

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

خدایگانا! چون جامه‌ای‌ است شعر نکو

که تا ابد نشود پود او جدا از تار

مگوی شعر و پس ار چاره نیست از گفتن‌

بگوی تخم نکو کار و رسم بد بردار

همیشه تا گذرنده است در جهان سختی‌

تو مگذر و به‌خوشی صد جهان چنین بگذار

بسان کوه بپای و بسان لاله بخند

بسان چرخ بتاز و بسان ابر ببار

ابوالفضل بیهقی/ گزیده انتخابی