جای اندوه به دل نیست عزیز/ بابک سالاری
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
مژده
جای اندوه به دل نیست عزیز
بوی اسپند خوشی
در راه است
چشم آئینه
به رنگیزهی دلخونِ انار
با ترکهای عمیق از لبِ اندوه پرید
آن همه نذرِ گرهخورده
بر اندام پُر از پیچِ کُنار
به درازای غم از شاخهی انبوه تکید
تو نبودی
که چرا تیزی عشقم به هراس
رگِ خوشرنگِ دل آزاری اوقات بُرید
تو ندیدی
که چرا دامنهی حجم عدد در شب و روز
قامتِ بید کهنسالِ سرِ کوچه درید
دردهایی همه از باورِ مرگ
چنگِ بی تابی اعصاب
به دیوار کشید
حال بنگر
که چرا ریسه به دروازهی قلبم بستم
دردهایم همه دیشب رفتند
نشد آن گاه که پیغام دهم
از بس انگار سرم سنگین بود
به خیالم خبری در راه است
مردمی در نظرم
جامهی زربفت به تن میپوشند
هر کدام با قلمی
شعر به آزادی جان میدوشند
با قدمهای نوازشگر اندامِ تو بر دامن صبح
مستی از
رایحهی نرگسِ شیراز به لب مینوشند
بابک سالاری
دفتر شعر:سکوت سبز
[«حقیقت.!.» هرگز نباید قربانی شود.!.]