http://persianpoetry.blogfa.com

دیشب همه شب در برم آن سلسله مو بود/ پژمان بختیاری/ مستزاد

 

من بودم و او بود

دیشب همه‌شب در بَرَم آن سلسله‌مو بود

من بودم و او بود

مِی بود و صفا بود و صبا بود و سبو بود

من بودم و او بود

دامان چمن پُرگُل و در دامن گلزار

من بودم و دلدار

مه دلکش و گل نغز و هوا غالیه‌بو بود

من بودم و او بود

آنگه که چمن بود پر از نغمه‌ی بلبل...

پژمان بختیاری/ مستزاد

»» ادامه شعر...

باد گر از جانب مُشکوی توست/ رشید یاسمی  

 

بادْ گر از جانبِ مُشکوی توست

مُشک‌ساست

خاک گر از راه سر کوی توست

کیمیاست

رنگِ گُل سرخ و شمیم نسیم

ای ندیم!

گر نه ز رخسار و گل روی توست

از کجاست...

رشید یاسمی

»» ادامه شعر...

از ماست که بر ماست/ ملک الشعرا بهار/ مستزاد

 

این دود سیه‌فام که از بام وطن خاست

از ماست که‌ بر ماست

وین شعله‌ی سوزان که برآمد ز چپ و راست

از ماست که‌ بر ماست

جان گر به لب ما رسد از غیر ننالیم

با کس نسگالیم

از خویش بنالیم که جان سخن اینجاست

از ماست که‌ بر ماست...

ملک‌الشعرای بهار/ مستزاد

»» ادامه شعر...

زن گرفتم شدم ای دوست به دام زن اسیر.../ ایرج میرزا/ مستزاد

 

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

شعر طنز

زن گرفتم شدم ای دوست، به دام زن اسیر

من گرفتم تو نگیر

چه اسیری که ز دنیا شده‌ام یکسره سیر

من گرفتم تو نگیر

بود یک وقت مرا با رفقا گردش و سیر

یاد آن روز بخیر

جناب ایرج میرزا

»» ادامه شعر...

هرگز نرسیده‌ام من سوخته جان .../ شیخ بهایی/ مستزاد

 

هرگز نرسیده‌ام من سوخته جان،

روزی به امید

وز بخت سیه ندیده‌ام، هیچ زمان،

یک روز سفید

قاصد چو نوید وصل با من می‌گفت،

آهسته بگفت

در حیرتم از بخت بد خود که چه سان؟

این حرف شنید

شیخ بهایی