http://persianpoetry.blogfa.com

پرده پرده آنقدر از هم دریدم خویش را/ معینی کرمانشاهی

 

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

عزّت نفس (Self-esteem)

پرده‌پرده آن قدر از هم دریدم خویش را

تا که تصویری ورای خویش دیدم خویش را

خویشِ خویشِ من مرا و هرچه من‌ها بود سوخت

کُشتم آن خویش وُ زِ خاکش پروریدم خویش را

خویشِ خویشِ من هم اینک از درِ صلح آمده است

بس که گوش از غیر (خلق) بستم تا شنیدم خویش را

معنی این خویش را از خویشِ خویشِ خود بپرس

خویش‌بینی(خویش‌یابی) را گَزیدم تا گُزیدم خویش را...

معینی کرمانشاهی

»» ادامه شعر...

پیر مردی با فضیلت دوش نالان می گریست/ معینی کرمانشاهی

 

شعر زلزله

پیرمردی با فضیلت دوش نالان می‌گریست

گریه‌ای از سوزِ دل با های‌های دیگری

گفتم ای بالا و پستی دیده، این زاری ز چیست

داغِ نور دیده دیدی یا بلای دیگری

گفت ای ناپخته بنشین تا بگویم قصّه چیست

درد من باشد کنون از ماجرای دیگری...

معینی کرمانشاهی

»» ادامه شعر...

کس نیامد که ستاید ستم و تفرقه را/ معینی کرمانشاهی/ تک بیت

 

کس نیامد که ستاید ستم و تفرقه را

سخن از عدْلْ دگر، قصه احسان دگر است!

معینی کرمانشاهی

http://persianpoetry.blogfa.com/category/31/28

خانمانسوز بود آتش آهی گاهی/ معینی کرمانشاهی

 

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

خانمان‌سوز بوَد آتش آهی گاهی

ناله‌ای می‌شکند پشت سپاهی گاهی

گر مقدر بشود سلک سلاطین پوید

سالک بی‌خبر خفته به راهی گاهی

قصه‌ی یوسف و آن قوم چه خوش‌پندی بود

به عزیزی رسد افتاده به چاهی گاهی...

معینی کرمانشاهی

»» ادامه شعر...

راز دل ما پیش کسی باز مگویید/ معینی کرمانشاهی/ تک بیت

 

راز دل ما پیش کسی باز مگویید

هر بی‌بصری با خبر از بی‌خبران نیست!

معینی کرمانشاهی

http://persianpoetry.blogfa.com/category/31/28