چه خوب بود اگر بین من و تو/ بیژن جلالی
چه خوب بود
اگر بین من و تو
نه رودی بود و نه کوهی
و نه سایهی هیچ نا امیدی
و نه هیچ آفتاب تند سوزانی
بین ما فقط راهی بود
هموار
و صاف
و روشن
که قلبهای ما را به هم میپیوست
که تنهای ما را به هم میپیوست
ولی دیگر مرا امید رفتن به چنین راهی نیست
و چشمم از دیدن پستی و بلندی
راه ها و ناهمواریهایشان
فرسوده است
گامهایم از رفتن در تاریکی
به ستوه آمدهاند
تنم آرزوی فراموشی را دارد
ولی هنوز قلبم چون شمعی میسوزد
و من برین کوره راههای ناهموار
به امید دیدار تو
روان هستم.
بیژن جلالی
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)