فرصت کم است صحبتی از قیل و قال نیست

حتی برای گفتن بیتی مجال نیست

پر باز کن از این قفس تن به آسمان

پرواز کن به اوج رسیدن، به بال نیست

بشنو ! صدای هق هق مولا به نیمه شب

عیشی دگر به وسعت این شور و حال نیست

خواهی اگر رها بشوی، دامنش بگیر

گر او کمک کند تن خاکی وبال نیست

قدر و مقام هم، که فزون از ملائک است

ساکن شدن به عالم بالا محال نیست

ره توشه ای برای خودت دست و پا نما

دارایی وجود، به مال و منال نیست

گفتم به خویش، اول و دوم، به خویش باز

جان (رها) حقیقت است، گمان و خیال نیست

مرتضی عباسی زاده/ رها

http://persianpoetry.blogfa.com/category/172/70