ای از نوا در هر سری افکنده شوری .../ پرتو کرمانشاهی
ای از نوا در هر سری افکنده شوری
عشاق را از خاوران چون بحر نوری
آوای تو در گوش جان پیچد به شب ها
همچون درای کاروان از راه دوری
از آن دهان دلنشین هر بیت حافظ
شاخه گلی ماند به گلدان بلوری
چون واکنی لب با صبوری کن صبوری
آتش زنی بر خرمن هر ناصبوری
گلبانگ چاووشانه ات چون خیزد از دل
گویی کند با عاشقی نجوا چگوری
پیغام راز آورده ای از لحن داوود
یا خود کلیم دیگری از کوه طوری
رسته گل آواز تو ای رامش جان
چون چشمه ساری در کویر سوت و کوری
ای نغمه ات پرورده ی شهد و ملاحت
هم شور شیرینی و هم شیرین شوری
اکنون که معراج هنر شد جلوه گاهت
زیبد عقابی بودن و اوج غروری
هر چند در ایام ما قدر هنر را
زر در ترازو باید و بازوی زوری
باری ! به جان فریاد باید زد که این شب
خواب سموری دارد و پای تنوری
در شعر پرتو گو شجریان هم نگنجد
جانا تو خود جانمایه ی هر شعر و شوری
علی اشرف نوبتی/ پرتو کرمانشاهی
تولد مهر 1310 کرمانشاه
[«حقیقت.!.» هرگز نباید قربانی شود.!.]