1

یار من هم‌سفر گرفت و عشق من بر باد رفت

یاد من از یاد بُرد و با رقیبم شاد رفت

2

آن همه عشق و امید و عهدها بر باد شد

آن همه سوز و گداز و اشک‌ها از یاد رفت

3

با سرود آهِ من بزم عروسی ساز کرد

با جهیز اشک من در خانه‌ی داماد رفت

4

باده‌ی خوشبختی و شادی من بر خاک ریخت

لاله‌ی امید من پَرپَر شد و بر باد رفت

5

آنکه در افسون‌گری کرد آن همه غوغا گریخت

آنکه در عاشقی‌کُشی کرد این همه بیداد رفت

6

آن نهال نیکبختی آن درخت آرزو

آنکه بُد در باغ رؤیا خوش‌تر از شمشاد رفت

7

آنکه عشقش در ازل با هستیم پیوند یافت

آنکه مهرش تا ابد در جان من افتاد رفت

8

گفتمش پس عشق من؟ با خنده گفت: ای وای مرد

گفتمش پس یار من؟ با عشوه گفت: ای داد رفت

خسرو فرشید ورد

http://persianpoetry.blogfa.com/category/209/91