ماه را باید تماشا کرد و رفت/ طارق خراسانی
ماه را باید تماشا کرد و رفت
دیدگان را عین دریا کرد و رفت
در چنین فرصت که کمتر از دَمی است
عشق را باید تمنّا کرد و رفت
نیست آن غوغا که دل میخواستی
در جهان باید که غوغا کرد و رفت
منتظر بودم که میآید ولی
او بسی امروز و فردا کرد و رفت
وعده وصلم به روزی داده بود
روز وصل آن نکته حاشا کرد و رفت
شانههایش را نوازش داده بود
دستهایم شانه بالا کرد و رفت
تا بسوزاند دلم را تا ابد
آتشی در سینه بر پا کرد و رفت
گریههایم از برای خندهای است
کز تمسخر بر دو دنیا کرد و رفت
در زمین میجستمش، بر کهکشان
دلبرم راهی که پیدا کرد و رفت
طارق خراسانی