خدا

پریشانان پری را می‌ پرستند

گدایان گوهری را می‌ پرستند

بت بودائیان از جنس رقص است

اگر نیلوفری را می‌ پرستند

دل ساقی هزاران دور خون شد

که مستان ساغری را می‌ پرستند

اگر جمع پرستوها گسسته است

بهار پرپری را می‌ پرستند

قیامت را نمی‌ بینند آنان

که صور محشری را می‌ پرستند

خبر از دین مداحان ندارم

خطیبان منبری را می‌ پرستند

سواران پرچمی را می‌ ستایند

دلیران سنگری را می‌ پرستند

چه می‌ دانند اینان از شهیدان

که خون و خنجری را می‌ پرستند

خدا را عالِمان و مفتیان هم

کتاب و دفتری را می‌ پرستند

به بیت الله رفتم دیدم این قوم

به جای او دری را می‌ پرستند

گناه از چشم و گوش بسته ماست

که این کوران کری را می‌ پرستند

صدای اعتراضی نیست اینجا

بوذرها زری را می‌ پرستند

خوشا ! آنان که دور از این جماعت

خدای دیگری را می‌ پرستند

علیرضا قزوه

http://persianpoetry.blogfa.com/category/121/46