عشق دنیای مرا سوزاند اما پیشکش ... / سجاد سامانی
عشق دنیای مرا سوزاند اما پیشکش
داد از این دارم که دینم سوخت ، دنیا پیشکش
ای که می گویی طبیب قلب های عاشقی !
کاش ! دردم را نیفزایی ، مداوا پیشکش
دشمنانت در پی صلح اند اما چشم تو
دوستان را هم فدا کرده است ، آنها پیشکش
بس که زیبایی ! اگر یوسف تو را می دید نیز
چنگ بر پیراهنت می زد ، زلیخا پیشکش
ماهی تنهای تُنگم ، کاش ! دست سرنوشت
برکه ای کوچک به من می داد ، دریا پیشکش
سجاد سامانی