دیشب گل امید مرا چیدی و رفتی/ خسرو فرشید ورد
دیشب گل امید مرا چیدی و رفتی
چشمان ترم دیدی و خندیدی و رفتی
زهر غم و خاکستر نومیدی و حسرت
بر جان من سوخته پاشیدی و رفتی
کف بر کف بیگانه نهادی و گذشتی
فریاد من غمزده نشنیدی و رفتی
از پیش من ای قوی سبکبال بهشتی
با جلوه مستانه خرامیدی و رفتی
از زاری و بیمار من شاد شدی شاد
ما را تو بدین حال پسندیدی و رفتی
شاخ گل شادی مرا کندی و بردی
نیلوفر لبخند مرا چیدی و رفتی
گفتم به تو پس آن همه سوگند کجا شد
زین گفته بر آشفتی و رنجیدی و رفتی
بر من همه جا بانگ زدی خشم گرفتی
با او همه جا گفتی و خندیدی و رفتی
بر زندگی تیره ام ای پرتو مهتاب
جز یک شب کوتاه نتابیدی و رفتی
دکتر خسرو فرشید ورد