مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

تو آن جامی که می‌رقصی به دست مست می‌خواری

من آن شمعم که می‌گریم سر بالین بیماری

دل من در خموشی با من امشب راز می‌گوید

چو مهتابی که نجوا می‌کند با کهنه دیواری

سرشک نیم‌شب آرام می‌بخشد به سوز دل

چو بارانی که می‌بارد به روی دشت تب‌داری

امید دل بمرد و آرزوها گوشه بگرفتند

تو گویی لشکری پاشیده شد از مرگ سرداری

در این صحرا فغان‌ها کردم از گردون صیدافکن

چو در هر گام دیدم قطره خونی بر سر خاری

جوانی را تبه می‌سازد این اندوه ناکامی

بسان باد زهرآگین که می‌افتد به گل‌زاری

گذرگاه محبت در طریق عمر ما، مفتون!

پل بشکسته را ماند میان راه همواری

مفتون امینی

http://persianpoetry.blogfa.com/category/107/40