سرخ و غلیظ در شریانم وزیده ای/ مژگان عباسلو
سرخ و غلیظ در شریانم وزیده ای
شعرست یا جنون به زبانم وزیده ای؟
مثل نسیم نیمۀ مرداد ماه گرم
در ظهر چشم های جوانم وزیده ای
من گم شدم درست زمانی که آمدی
تو از کدام سمتِ جهانم وزیده ای؟
مثل بهار ، آمدنت ناگهانی است
در من بدون آنکه بدانم وزیده ای
این بار چندم است که من عاشقت شدم؟
این بار چندم است به جانم وزیده ای؟
حرفی بزن که شعر شود در دهان من
حالا که باز در هیجانم وزیده ای
باران و عشق حادثه ای آسمانی اند
باران گرفته است گمانم وزیده ای
مژگان عباسلو