لک لک سپید

وقتی که آفتاب

از تپه‌ها دمید

روی درخت رفت

یک لک لک سفید

خوشحال و پرامید

آن لک لک قشنگ

فریاد کرد و گفت:

ای صبح سرخ رنگ‌!

از کوه‌های سبز

از راه‌های دور

از درّه‌های نور

وقتی می آمدی

از سبزه زارها

آیا ندیده ای

فصل بهار را؟

سلمان هراتی

http://persianpoetry.blogfa.com/category/157/64