تاجر عشقیم و کالای وفا داریم ما

الصلا ! ای خلقِ عالَم ! کیمیا داریم ما

خاطر ما تا که از زنگ کدورت پاک شد

با همه عالم سر صلح و صفا داریم ما

ما نمی‌گوییم بد در حق کس، زاهد بِه ز ما

گو بگوید هر چه می‌خواهد خدا داریم ما

تا که درد ما به درمان لب جانان رسید

چون مسیحا بهر هر دردی دوا داریم ما

می‌پسندیم آنچه بر ما می‌پسندد لطف دوست

خیمه در صحرای تسلیم و رضا داریم ما

در همه کون‌و‌مکان از هرچه هست و هرکه هست

ای به قربان سر و پایت! تو را داریم ما

نیست ما را وحشتی از آفتاب رستخیز

سایه‌بان‌ها بر سر از بال هُما داریم ما

درد ما را نیست حاجت بر شفای بوعلی

تا چو درگاه علی دارالشّفا داریم ما

نیست ما را غم ز طوفان بلا مانند نوح

تا به کشتی ناخدائی چون شما داریم ما

مفتون همدانی

http://persianpoetry.blogfa.com/category/107/40