پشت دیوار همین کوچه به دارم بزنید

من که رفتم بنشینید و هوارم بزنید

باد هم آگهی مرگ مرا خواهد برد

بنویسید که: «بد بودم» و جارم بزنید

من از آیین شما سیر شدم، سیر شدم

پنجه در هرچه که من واهمه دارم بزنید

دست‌هایم چقدر بود و به دریا نرسید؟

خبر مرگ مرا طعنه به یارم بزنید

آی...! آن‌ها که به بی‌برگی من می‌خندید

مرد باشید و بیایید و کنارم بزنید

نجمه زارع

http://persianpoetry.blogfa.com/category/116/48