پشت دیوار همین کوچه به دارم بزنید/ نجمه زارع
پشت دیوار همین کوچه به دارم بزنید
من که رفتم بنشینید و هوارم بزنید
باد هم آگهی مرگ مرا خواهد برد
بنویسید که: «بد بودم» و جارم بزنید
من از آیین شما سیر شدم، سیر شدم
پنجه در هرچه که من واهمه دارم بزنید
دستهایم چقدر بود و به دریا نرسید؟
خبر مرگ مرا طعنه به یارم بزنید
آی...! آنها که به بیبرگی من میخندید
مرد باشید و بیایید و کنارم بزنید
نجمه زارع