صورت نقل و خبر دارد ولی بر تن

تيغ زهرآغشته پوشد، نيشتر پيچد

رشته‌ی رنج است و جا دارد اگر دردش

بيشتر در زخم‌های ريش‌تر پيچد

و از اينجا باز

پرتویی ديگر به روی شاتقی می‌تافت

حال و قالش باز ديگر بار

آب و تاب جزم و جد می‌‌یافت

" آری، آری، گفته‌ام، اينجا

ماجراها گونه‌گون و رنگ‌وارنگ است.

راه‌ها بن‌بست

عرصه‌ها تنگ است.

هر شكستی قصه‌ای دارد صدایی نيز

و هميشه سنگ‌های آسمان‌ها را

با سبوهای زمين جنگ است.

هر شکستی قصه‌ای دارد صدایی نیز هم

زیر این گنبد صدا بیشتر پیچد

این صداها گرچه می‌گویند

چون کمندی می‌شود بی‌رحم و کافرکیش

تا به کیفر بیشتر بر گردن آن‌ کو

بیشتر بی‌رحم و کافرکیش پیچد.

لیک می‌بینی به چشم خویش

غالبا بر گردن آن ناتوان‌تر کو

بیشتر درویش‌تر پیچد.

گفته‌ام، آری و می‌‌گويم

اين دگر نقل و حكايت نيست.

و بگويم نيز و خواهم گفت

حسب حال است اين، شكايت نيست.

هر حكايت دارد آغازی و انجامی

جز حديث رنج انسان، غربت انسان

آه...! گویی هرگز اين غمگين حكايت را

هر چه‌ها باشد، نهايت نيست."

مهدی اخوان ثالث

http://persianpoetry.blogfa.com/category/7/2