دل بی جهت شکایتی از روزگار کرد/ حزین لاهیجی
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
عشق و انتظار
دل بیجهت شکایتی از روزگار کرد
هر کار کرد، یار فراموشکار کرد
از وعدهٔ وصال، غم از دل نمیرود
نتوان به بوی باده علاج خُمار کرد
گل گل شکفت داغ تو از دامن دلم
این دشت برق تاخته آخر بهار کرد
میکرد کاش چارهٔ بیتابی مرا
مَشّاطهای که زلف تو را تابدار کرد
از دل نمیرود به وصال ابد برون
خونی که در دلم ستم انتظار کرد
با بیقراری دل عاشق چه میکند؟
حسنی که آب آینه را موجدار کرد
در دیده بس که برق نگاه تو گرم بود
اشک مرا به دامن مژگان شرار کرد
یاد تو بس که میگذرد گرم از دلم
چون برگ لاله سینهٔ من داغدار کرد
هرگز خدنگ چرخ ز صیدی خطا نشد
این حلقهٔ کمان چقدرها شکار کرد
موج تبسّم خوش آن غنچه لب حزین
داغ دل مرا گل صبح بهار کرد
حزین لاهیجی