در گلشنی که بند قبای تو وا شود/ صائب تبریزی
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
در گلشنی که بند قبای تو وا شود
چندین هزار پیرهن گل قبا شود
ریزند اگر به دیده من بیغمان نمک
در چشم قدردانی من توتیا شود
بخت سیه نبرد روانی ز طبع من
از سنگ سرمه آب کجا بیصدا شود
میبایدش به تیغ سر خود به طرح داد
هرکس که چون قلم به سخن آشنا شود
طغیان نفس بیش شود در توانگری
این مار چون به گنج رسد اژدها شود
احسان چرخ سفله نباشد به جای خویش
نعمت نصیب مردم بیاشتها شود
گردد به چار موجه کثرت کجا حریف
آیینه ای کز آب گهر بی صفا شود
دیوانگی به سنگ ملامت شود تمام
خوش وقت دانهای که به این آسیا شود
صائب گزیده میشود از میوه بهشت
دستی که با ترنج ذقن آشنا شود
صائب تبریزی