شانه

خسته از این روزهای تلخ و مسموم و غریب

یک نفر احوال می پرسد مرا آن هم غم است

تو دو شانه داری و اندوه انبوه مرا

فرش پانصد شانه تبریز هم باشد کم است

حامد عسکری

http://persianpoetry.blogfa.com/category/102/51