خسته از این روزهای تلخ و مسموم و غریب/ حامد عسکری
شانه
خسته از این روزهای تلخ و مسموم و غریب
یک نفر احوال می پرسد مرا آن هم غم است
تو دو شانه داری و اندوه انبوه مرا
فرش پانصد شانه تبریز هم باشد کم است
حامد عسکری
شانه
خسته از این روزهای تلخ و مسموم و غریب
یک نفر احوال می پرسد مرا آن هم غم است
تو دو شانه داری و اندوه انبوه مرا
فرش پانصد شانه تبریز هم باشد کم است
حامد عسکری