بور ماهی ها از کنار بشقابم/ فاطمه اختصاری
شعر پست مدرن فارسی
بور ماهی ها از کنار بشقابم
به من نگاه بکن! واقعاً تهِ آبم!
که بین جلبک ها نم کشیده اعصابم
شبیه یک بُرشِ بی ادامه از خوابم
دراز می کنی آهسته سمت من دستی
[کنار آکواریوم روبه روی من هستی]»
تو انتخاب بکن از مِنو !... دو رؤیا را
که می برند به یک جای خوبتر ما را
که حس کنم وسط دست هات گرما را
کمی تکان بده بی حرکتی دنیا را
بیفتم آن طرف میز توی آغوشت(2)
برای گفتنِ حرفی فقط در ِ گوشت!
دو تکّه گوشت پخته میان چنگالم
و بچّه گربۀ وحشی دویده دنبالم
ببین چه زخم شده گوشۀ چپ بالم
مرا نجات بده عشق من که بدحالم
ببر به کنج حیاتت (حیاطت)، مواظب من باش
[...و می جوی بُرش گوشت را یواش، یواش]
بدون خوردن ِ غصّه، تهِ دلت، سیری!
نگاه می کنی و از همیشه دلگیری
نشسته کنج لبت توی دودها «تیر»ی
که حس کنی داری ذرّه ذرّه می میری
ولی بخند به این بچۀ خیالاتی!
کمی صمیمی باش و به من بگو «فاطی»
فاطمه اختصاری
[«حقیقت.!.» هرگز نباید قربانی شود.!.]