تا زنده است دل نیست لذت‌پذیرِ دنیا

کی می‌شود نمک سود ماهی ز شور دریا

چون سایه، چند افتی در پای قصر و ایوان

بردار دست از شهر بگذار سر به صحرا

با سوز عشق باشد روشن طریق مقصد

آتش، بلد نخواهد هرگز به راه بالا

با کوچکان بیامیز تا روشناس گردی

گرچه جلی بود خط، بی‌نقطه نیست خوانا

ای نوجوان مکش سر، از پندهای واعظ

از اره زخم‌ها خورد، تا شد نهال رعنا

واعظ قزوینی

http://persianpoetry.blogfa.com/category/72