http://persianpoetry.blogfa.com

نیش عقرب نه از سر کین است/

 

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

حکایتی از کلیه و دمنه

می‌گویند قورباغه‌ای بر لب برکه‌ای نشسته بود.

عقربی نزد او آمد و پس از سلام و احوال پرسی

گفت: منزل من آن سوی آب است.

بنا به دلایلی به این سو آمده‌ام. می‌توانم خواهش کنم

کمک کنی تا به آن طرف بروم؟ من شنا کردن نمی‌دانم.

اگر مرا بر پشت خود سوار کنی و به آن

طرف ببری؛ یک عمر ممنون تو خواهم بود!

قورباغه گفت: من حرفی ندارم اما اگر تو را کول کردم

و در میان آب ناگهان تو هوس کنی و مرا

نیش بزنی، آن وقت چه کنم؟!

عقرب گفت: امکان ندارد، من این قدر نمک‌نشناس باشم!

نه ممکن نیست من چنین کاری کنم !

قورباغه قبول کرد و عقرب بر پشت او سوار شد.

عقرب که خیلی خوشحال شده بود و باورش نمی‌شد

که بتواند از روی آب بگذرد کمی که از کنار برکه دور شدند،

ناگهان عقرب بی اراده نیش خود را

بر پشت قورباغه فرو کرد! قورباغه فریاد بر آورد:

دیدی نامردی کردی؟!

عقرب نیش دوم را چاشنی کرد و قورباغه طاقت نیاورد

و به زیر آب رفت. عقرب در زیر آب دست و پا می‌زد.

قورباغه که هنوز نیم نفسی داشت، فریاد بر آورد:

ای بد طینت در چه حالی؟!

عقرب گفت: دارم غرق می‌شوم!

قورباغه گفت:

رفتن زیر آب نه از غرض است

ترک عادت موجب مرض است.!.

عقرب هم در جواب گفت:

نیش عقرب نه از ره کین است

اقتضای طبیعتش این است.!.

نکته:

نیش دوست از نیش عقرب بدتر است

پس بزن عقرب که دردش کمتر است.!.

--

نیش عقرب خوش‌تر از زهر دوست

که دوست بر دل می‌زند و عقرب به پوست.!.

--

من از عقرب نمی‌ترسم ولی از نیش می‌ترسم

ندارم شکوه از بیگانگان از خویش می‌ترسم

ندارم وحشتی از شیر و ببر و حملۀ گرگان

از آن گرگی که می‌پوشد لباس میش می‌ترسم

مرا با جوفروشانِ سر بازار کاری نیست

من از گندم‌نمایان ارادت کیش می‌ترسم

...

گر تو بر تقلید خواهی رفت راه/ عطار نیشابوری

 

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

گر تو بر تقلید خواهی رفت راه

کوه باشی، نه جوی ارزی، نه کاه.!.

عطار نیشابوری

«سراب تعصب و غرور»

در روند سكولارى شدن زندگى اعتقادى

آرمانِ «روادارى» اهميت خود را به تدريج از دست داده است.

غرور کاذب به معنای ناشکیبایی، گردن‌فرازی و جهل است

غرور کاذب شما را از واقعیت‌ها دور می‌سازد،

و از زیبایی‌های زندگی فاصله می‌گیرید.

تراژدی غرور ناسالم، غیراخلاقی و گناه‌آلود بودنِ آن

شما را در شرایطی قرار می‌دهد

که نمی‌توانید خوش‌بختی را برای خود بیابید.

چشم آخربین تواند دید راست

چشم اول بین غرور است و خطاست.!.

مولوی بلخی

جنگل که رفت هیزم شکن سرایدار شد

 

» صلح با طبیعت «

June 17

The World Day

to Combat Desertification and drought

» روز جهانی مبارزه با بیابان‌زدایی و خشک‌سالی «

بیابان= بی+ آب+آن، بی آبان

بسا شکسته بیابان که باغ خرّم گشت/ رودکی

----

June 5

The World Environment Day

» روز جهانی محیط زیست «

جنگل که رفت

هیزم‌شکن سرایدار شد

و بر دیوار مدرسه با «ذغال» نوشت

حفظ محیط زیست، حفظ زندگی است.

--

و نخواهیم مگس از سر انگشت طبیعت بپرد

و نخواهیم پلنگ از در خلقت برود بیرون

و بدانیم اگر کرم نبود، زندگی چیزی کم داشت

و اگر خَنج نبود، لطمه می‌خورد به قانون درخت

و اگر مرگ نبود، دست ما در پی چیزی می‌گشت

Let’s not wish

the mosquito to fly from the fingertip of nature

Let’s not wish

the leopard to exit from the gate of creation

We should understand that

life would miss something if now worm existed

And the law of the tree

would be damaged of no caterpillars existed

And our hands

would seek after something if death didn’t exist

سهراب سپهری/ گزیده کوتاه/ صدای پای آب

گرچه خوبی، به سوی زشت به‌خواری منگر

کاندر این مُلک چو طاووس به کار است مَگس.!.

سنایی غزنوی

ما درخت‌افکن نه‌ایم، آن‌ها گروهی دیگرند

با وجود صد تبر یک شاخ بی‌بَر نشکنیم.!.

وحشی بافقی

از آن جنبش که در نشو نبات است

درختان را و مرغان را حیات است.!.

نظامی گنجوی

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

نسبیت گرایی فرهنگی/ Cultural relativism

 

نسبیت‌گرایی فرهنگی

موضعی است که هیچ استاندارد جهانی برای سنجش

فرهنگ‌ها وجود ندارد و همه ارزش‌ها و باورهای فرهنگی

باید نسبت به بافت فرهنگی آن‌ها درک شوند

و بر اساس هنجارها و ارزش‌های بیرونی قضاوت نشوند.

طرفداران نسبیت‌گرایی فرهنگی

نیز به این استدلال تمایل دارند که

هنجارها و ارزش‌های یک فرهنگ را نباید

با استفاده از هنجارها و ارزش‌های فرهنگ دیگر ارزیابی کرد.

حقا که چنین بود و چنین است و چنین باد/ سنایی غزنوی

ترجیع‌بند شماره 1 بند 8 بیت شماره 10

حقا که سزاواری، حقا که سزاوار/ فرخی سیستانی

قصیده شماره 84 بیت شماره 27

Cultural relativism is

the position that there is no universal standard to measure

cultures by, and that all cultural values and beliefs

must be understood relative to their cultural context,

and not judged based on outside norms and values.

Proponents of cultural relativism also tend to argue that

the norms and values of one culture should not be evaluated

using the norms and values of another.

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

حکایت نخچیران و شیر.../ کلیله و دمنه

 

حکایت نخچیران و شیر

آورده‌اند در مَرغزاری خوش که نسیم آن

بوی بهشت را معطر کرده بود

و عکس آن روی فلک را منوّر گردانیده

از هر شاخی هزار ستاره تابان

در هر ستاره‌ای سپهرْ حیران

وُحوش بسیار به سبب چَراخور

و آب در ناز و نعمت بودند

لیکن به مجاورت شیر آن همه نعمت

و آسایش بی‌فایده بود.

حیوانات روزی جمع شدند و به نزدیک شیر رفتند

و گفتند: تو هر روز پس از رنج بسیار و مشقت فراوان

از ما یکی شکار می‌کنی و ما

پیوسته در بیم و هراسیم و تو در رنج و تلاش

اکنون چیزی اندایشیده‌ایم که تو را از آن فراغت

و ما را امن و راحت باشد.

اگر تعرض خویش از ما زائل کنی

هر روز یکی شکار به وقت چاشت

به مطبخ ملک فرستیم.

شیر بر آن رضا داد و مدتی

بر این منوال بگذشت

روزی قرعه به خرگوش آمد

خرگوش یاران را گفت:

گر در فرستادن من مسامحتی کنید

شما را از جور این جبّارِ خون‌خوار

و جان‌سِتان ستم‌کار برهانم

یاران گفتند: مضایقتی نیست.

خرگوش ساعتی توقف کرد

تا وقت چاشت شیر بگذشت

و آنگاه به آهستگی سوی شیر رفت.

او را تنگ‌دل دید و آتشِ گرسنگی او را

بر باد تن نشانده و فروغ خشم در

حرکات و سکنات او پیدا آمده

آب دهان او خشک شده بود

شیر چون خرگوش را دید آواز داد

از کجا می‌آیی حال وحوش چیست؟

خرگوش گفت:

به همراه من خرگوشی فرستاده بودند که

در راه شیری بِسِتد هرچه گفتم

غذای ملک است التفات ننمود

جفاها راند و گفت:

این شکارگاه من است و صید آن به من اولی‌تر

که قوت و شوکت من زیادتر است.

من بشتافتم تا ملک را خبر کنم.

شیر برخاست و گفت او را به من نشان بده

خرگوش شیر را به سر چاهی بُرد

که صفای آب آن هم‌چون آینه بود

و گفت در این چاه است

خرگوش گفت من از او می‌ترسم

اگر ملک مرا در برگیرد خصم را بدو نشان دهم

شیر او را برگرفت و در چاه نگریست

و عکس خود و آن خرگوش را در آب بدید

خرگوش را بگذاشت و خود را در چاه افکند

و غوطه‌ای بخورد و مُرد

خرگوش به سلامت بازرفت

وحوش از صورت و کیفیت حال پرسیدند

خرگوش باهوش گفت: او را در آب غوطه دادم و مُرد

همه وحوش بر مرکب شادی سوار گشتند

و در مَرغزار امن و راحت جولان نمودند.

کلیله و دمنه

باب‌الاسد و الثور صفحه 81 – 79

http://persianpoetry.blogfa.com/category/72

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

عدالت اجتماعی/ Social Justice

 

«روز جهانی عدالت اجتماعی»

«World Day Of Social Justice»

۲۰ فوریه در تقویم میلادی که برابر با اوّل اسفند است،

به یکی از مناسبت‌های مهم فرهنگی اشاره دارد.

به‌ عنوان روز «عدالت اجتماعی» نام‌گذاری شده است

تا توجّه جهان روی این«آرزو و آرمان بشری»

بیشتر شده و فرهنگ‌سازی اجتماعی

و البته سیاسی برای آن انجام شود.

جهان دل نهاده بر این داستان

همان بخردان و همان راستان.!.

فردوسی توسی

[«سخن بگویم گفتنی، نکته بشنو شنیدنی»

آیا عدالت اجتماعی...

بدون تکریم کرامت انسانی... بدون حقوق بشر...

بدون آزادی... بدون فرصت‌‌‌های برابر... امکان‌پذیر است؟!]

کاشکی هستی زبانی داشتی

تا ز هستان پرده‌ها برداشتی.!.

مولوی بلخی

سپید شد چو درخت شکوفه‌دار سَرَم

از این درخت همین میوه غم است بَرَم.!.

عبدالرحمان جامی

دست از طلب مدار که دارد طریق عشق

از پا فتادنی که به منزل برابر است.!.

صائب تبریزی

«عدالت اجتماعی را نمی‌توان با خشونت به‌دست آورد

خشونت آنچه قصد ایجادش دارید را ،(عدالت اجتماعی)، از بین می‌برد.»

بضاعت نیاوردم الا اُمید.../ سعدی

قرآن حکیم:

والْعَصْرِ(1) به روزگار قسم...

http://persianpoetry.blogfa.com/category/72