http://persianpoetry.blogfa.com

تو شبیه غزل تو رو از بر دارم/ دکتر محمد عبدالحسینی(سروش آیینه)

 

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

تو شبیه غزل، تو رو از بر دارم

مگه میشه که من از تو دس بردارم

میدونم مث من هزار عاشق داری

مگه من کَسیُ از تو بهتر دارم

دلی که زیر پات افتاده

پا میذاری روش خیلی ساده

اما این عاشق دلداده

با غمای ساده هم شاده

ای تنگ بلور، ای کوه غرور

اگر ازم دوری، مث نوری

منم ستاره میشم

نبندی چشماتو که من با تو

عمر دوباره میشم

هُرم نفس هاتو نگیر از من

گرمی دستاتو نگیر از من

دکتر محمد عبدالحسینی(سروش آیینه)

دل می بری و روی نهان می کنی چرا/ ناصرالدین شاه قاجار

 

چرا...؟

دل می‌بری و روی نهان می‌کنی چرا؟

خود می‌کُشی مرا و فغان می‌کنی چرا؟

گر در کمین کشتن عُشّاق نیستی

تیرِ کِرِشمه را به کمان می‌کنی چرا؟

گر در خیال مرهم دل‌های خسته‌ای

آن تار طُرّه، مُشک‌فشان می‌کنی چرا؟

اين تير غمزه را دلِ من مايل است و بس

اين تير را دريغ ز جان می‌کنی چرا؟

چون چشمِ التفات تو با حال دیگری است

اشک مرا ز دیده روان می‌کنی چرا؟

تا چند روی خویش نشان می‌دهی به خلق

راز مرا زِ پرده عیان می‌کنی چرا؟

منسوب به ناصرالدین شاه قاجار

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

گفتم این آغاز پایان ندارد عشق اگر عشق است آسان ندارد/ اهورا ایمان/ علیرضا قربانی

 

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

گفتم این آغاز پایان ندارد

عشق اگر عشق است آسان ندارد

گفتی از پاییز باید سفر کرد

گرچه گُل تابِ طوفان ندارد

آنکه لیلا شد در چشم مجنون،

هم‌نشینی جز باران ندارد

گفتم این آغاز پایان ندارد

عشق اگر عشق است آسان ندارد

--

آن بهاران کو، آن روزگاران کو

زیر باران آن حالِ پریشان کو

باز آن منِ آسیمه‌سر

بی‌بال و بی‌پر مانده

جای تنهایی در سینه‌ها مانده

رفته مجنون و لیلا بجا مانده

از مستی و مینا و مِی

اشکی به ساغر مانده

گفتم این آغاز پایان ندارد

عشق اگر عشق است آسان ندارد

گفتی از پاییز باید سفر کرد

گرچه گل تاب طوفان ندارد

آن که لیلا شد در چشم مجنون

هم‌نشینی جز باران ندارد

گفتم این آغاز پایان ندارد

عشق اگر عشق است آسان ندارد

گفتم این آغاز پایان ندارد

عشق اگر عشق است آسان ندارد

ترانه‌سرا: اهورا ایمان

آهنگساز: ستار اورکی

خواننده: علیرضا قربانی

[به‎‌نظر می‌رسد It seems «جنس و حجم صدا»

علیرضا قربانی عزیز

برای اجرای این ترانه «بسیار ناکافی» بوده است.]

شهر خالی، جاده خالی، کوچه خالی، خانه خالی

 

ترانه افغانی

شهر خالی، جاده خالی، کوچه خالی، خانه خالی

جام خالی، سفره خالی، ساغر و پیمانه خالی

کوچ کرده دسته دسته، آشنایان، عندلیبان

باغ خالی، باغچه خالی، شاخه خالی، لانه خالی

وای از دنیا که یار از یار می‌ترسد

غنچه‌های تشنه از گلزار می‌ترسد

عاشق از آوازه‌‌ی دیدار می‌ترسد

پنجه‌ی خنیاگران از تار می‌ترسد

شهسوار از جاده‌‌‌ی هموار می‌ترسد

این طبیب از دیدن بیمار می‌ترسد

سازها بشکست و درد شاعران از حد گذشت...

»» ادامه شعر...

بی دریغی مثل جنگلای تن سبز شمال/ یغما گلرویی

 

باشكوهی! مثلِ آوازِ عشاير وقتِ كوچ

مثلِ رقصيدنِ مَردای گرسنه‌ی بلوچ!

مثلِ نقشِ كاشی‌كاری رو يه طاق آجُری!

مثلِ ضربای دُهُل تو يه ترانه‌ی لر‌ی!

تو قشنگی! مثِ برقِ سينه‌ريزِ نقره‌كوب!

مثِ لهجه‌ی زُلالِ ماهیگيرای جنوب!

مثِ يه دف‌زنِ كُرد، يا يه سوارِ تركمن!

نمیذاری تن بدم به ننگِ آواره شدن!

هم‌خاک من! هم‌حادثه! چشمای تو يعنی: وطن!

از عطرِ تو شروع میشن مَرزایِ سرزمينِ من!

بی‌دريغی! مثلِ جنگلای تن‌سبزِ شمال...

یغما گلرویی

»» ادامه شعر...

به اصفهان رو که تا بنگری بهشت ثانی/ ملک الشعرا بهار

 

تصنیف و ترانه

به اصفهان رو که تا بنگری بهشت ثانی

به زنده‌ رودش سلامی ز چشم ما رسانی

ببر از وفا کنار جلفا به گل‌چهرگان سلام ما را

شهر با شکوه قصر چلستون

کن گذر به چار باغش

گر شد از کفت‌ یار بی‌وفا

کن کنار پل سراغش

بنشین در کریاس یاد شاه عباس بستان از دلبر مِی

بستان از دست وی مِی پی در پی تاکی تا بتوانی

جز شادی در دهر کدام است

غیر از مِی هرچیز حرام است

ساعتی در جهان خرم بودن

بی‌غم بودن بی‌غم بودن

با بتی دلستان محرم بودن

با هم بودن همدم بودن

ای بت اصفهان زآن شراب جلفا

ساغری در ده ما را

ما غریبیم ای مه

‌بر غریبان رحمی کن خدا را

ملک‌الشعرا بهار ↓

http://persianpoetry.blogfa.com/category/29/26