در عالم عشق تا دلم سلطان گشت/ مهستی گنجوی

در عالم عشق تا دلم سُلطان گشت

آزاد ز کفر و فارغ از ایمان گشت

اندر ره خود مشکلِ خود، خود دیدم

از خود چو برون شدم، رهم آسان گشت

مهستی گنجوی

بانوی شاعر ایرانی در سده‌ی پنجم و ششم هجری قمری

از برجسته‌ترین رباعی‌سرایان پس از خیام است،

او را پایه‌‌گذار مکتب شهرآشوب در قالب رباعی می‌دانند.

http://persianpoetry.blogfa.com/category/72

با من لب تو چو زلف تو بسته چراست/ مهستی گنجوی

با من لب تو چو زلف تو بسته چراست

چشم خوش تو خصم من خسته چراست

بروی کمان مثالت اندر حق من

گر نیست جفایِ چرخ پیوسته چراست

مهستی گنجوی

بانوی شاعر ایرانی در سده‌ی پنجم و ششم هجری قمری

از برجسته‌ترین رباعی‌سرایان پس از خیام است،

او را پایه‌‌گذار مکتب شهرآشوب در قالب رباعی می‌دانند.

http://persianpoetry.blogfa.com/category/72

من عهد تو سخت سست می دانستم/ مهستی گنجوی

من عهد تو سخت سُست می‌دانستم

بشکستن آن درست می‌دانستم

این دشمنی‌ ای دوست که با من ز جفا

آخر کردی، نخست می‌دانستم

مهستی گنجوی

بانوی شاعر ایرانی در سده‌ی پنجم و ششم هجری قمری

از برجسته‌ترین رباعی‌سرایان پس از خیام است،

او را پایه‌‌گذار مکتب شهرآشوب در قالب رباعی می‌دانند.

http://persianpoetry.blogfa.com/category/72

شفتالوی آبدارت ای سرو سهی/ مهستی گنجوی

شَفتالوی آبدارت ای سرو سهی

آمد ز ره بوسه به دندان رهی

سیب زنخت در دل من نار افکند

زین سوخته ناید پس از این بوی همی

مهستی گنجوی

بانوی شاعر ایرانی در سده‌ی پنجم و ششم هجری قمری

از برجسته‌ترین رباعی‌سرایان پس از خیام است،

او را پایه‌‌گذار مکتب شهرآشوب در قالب رباعی می‌دانند.

http://persianpoetry.blogfa.com/category/72

باد آمد و گل بر سر می خواران ریخت/ مهستی گنجوی

باد آمد و گل بر سر مِی‌خواران ریخت

یار آمد و مِی در قدحِ یاران ریخت

آن عنبر تر رونق عطاران بُرد

و آن نرگس مست خون هُشیاران ریخت

مهستی گنجوی

بانوی شاعر ایرانی در سده‌ی پنجم و ششم هجری قمری

از برجسته‌ترین رباعی‌سرایان پس از خیام است،

او را پایه‌‌گذار مکتب شهرآشوب در قالب رباعی می‌دانند.

http://persianpoetry.blogfa.com/category/72