تا جانب دوست رو ز هر سو نکنی ... / رضی الدین آرتیمانی
تا جانب دوست رو ز هرسو نکنی
از گلبن تحقیق گلی بو نکنی
چون جانب دوست رو نهی هر جا هست
ز نهار بجانب دگر رو نکنی
رضی الدین آرتیمانی
تا جانب دوست رو ز هرسو نکنی
از گلبن تحقیق گلی بو نکنی
چون جانب دوست رو نهی هر جا هست
ز نهار بجانب دگر رو نکنی
رضی الدین آرتیمانی
داند آن کس که ز دیدار تو برخوردار است
که خرابات و حرم غیر در و دیوار است
ای که در طور ز بیحوصلگی مدهوشی
دیده بگشای که عالم همگی دیدار است
همه پامال تو شد خواه سرو خواهی جان
و آنچه در دست من از توست همین پندار است
از تو ناقوس بدست من مست است که هست
و ز تو طرفی که ببستیم همین زنار است
برخور از باغچهٔ حسن که نشکفته، هنوز
گل رسوائی ما از چمن دیدار است
باور از مات نیاید به لب بام در آی
تا ببینی که چه شور از تو درین بازار است
دو جهان بر سر دل باخت رضی منفعل است
که فزایند بر آن بار گر این بازار است
رضی الدین آرتیمانی
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
بهشت است آن ندانم یا بهار است
غلط کردم غلط، دیدار یار است
هلاک آن تنم کز نازنینی
زمین و آسمانش زیر بار اسـت
مرا گوئی چرا شوریـده شکلی
شراب است و بهار است و نگار است
مرا ویران دلی و جلوهٔ او
هزار اندر هزار اندر هزار است
به ناکامی خوشم یـا رب کـه آنچه
به کام مـن نگردد، روزگار است
رضی گویی میان کشتگان کیست
شهیدان تو را شمع مزار اسـت
رضی الدین آرتیمانی
ساقینامه
الهی به مستان میخانهات
به عقل آفرینان دیوانهات
به دُردیکش لُجَّهٔ کبریا
که آمد به شأنش فرود اِنَّما
به دُرّی که عرش است او را صدف
به ساقی کوثر، به شاه نجف
به نور دل صبحخیزان عشق
ز شادی به اندهگریزان عشق
به رندان سرمست آگاه دل
که هرگز نرفتند جز راه دل...
رضی الدین آرتیمانی