ای دل بیا که نوبت مستی گذشته است/ بابافغانی شیرازی

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

ای دل بیا که نوبت مستی گذشته است

وقت نشاط و باده‌پرستی گذشته است

از آب زندگی چه حکایت کند کسی

با دل‌شکسته‌ای که ز هستی گذشته است

خواهی بلند ساز مرا خواه پست کن

کار من از بلندی و پستی گذشته است

دارم چنان خیال که نشکسته‌ای دلم

ورهم شکست چون تو شکستی گذشته است

بنشین دمی و باقی عمرم عدم شمار

کاین یک دو لحظه تا تو نشستی گذشته است

هم در شرابخانه فغانی خراب به

کارش چو از خرابی و مستی گذشته است

بابافغانی شیرازی

بس تازه و تری چمن آرای کیستی/ بابا فغانی شیرازی

بس تازه و تَری چَمن‌آرای کیستی

نخل امید و شاخ تمنّای کیستی

روز آفتابِ روزن و بام که می‌شوی

شب‌ها چراغ خلوت تنهای کیستی

رنگت چو بوی دلکش و بویت چو روی خوش

حوری سرشت من، گُل رعنای کیستی...

بابافغانی شیرازی

ادامه نوشته...

خوبی همین کرشمه و ناز و خرام نیست/ بابا فغانی شیرازی

خوبی همین کِرشمه و ناز و خرام نیست

بسیار شیوه هست بُتان را که نام نیست

کامی نیافت از تو دلِ نامراد من

جایی که نامرادی عشق است کام نیست

ماییم و نیمه‌شب و ناله سحر

اهل فراق را طلب صبح و شام نیست...

بابافغانی شیرازی

ادامه نوشته...