آن چیست که مقصود جهانی آنست .../ انوری ابیوردی
آن چیست که مقصود جهانی آنست
آن طُرفه که از جهانیان پنهانست
در دانش عقل و جان و تن حیرانست
آن بِه که چنان بود که بتوان دانست
انوری ابیوردی
آن چیست که مقصود جهانی آنست
آن طُرفه که از جهانیان پنهانست
در دانش عقل و جان و تن حیرانست
آن بِه که چنان بود که بتوان دانست
انوری ابیوردی
ای دل ! مگذار عمر چون بی خبران
ایمن منشین ز روزگارِ گذران
تو طاق نهای با تو همان خواهد کرد
ایام که کرد و می کند با دگران
انوری ابیوردی
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)
دی محتسبی به راه ديدم
بر دست گرفته چوب ارزن
مَهرو زنكی گرفته، میزد
نظاره بر او ز بام و برزن
پرسيدم از آن ميان يكی را
كه آن چوب چرا زند بدان زن؟
گفتا زنكی است روسپی اين
وآن محتسبی است روسپی زن
انوری ابیوردی
قصیده معروف نامه اهل خراسان
به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر !
نامهٔ اهل خراسان به بر خاقان بر
نامهای مطلع آن رنج تن و آفت جان
نامهای مقطع آن درد دل و سوز جگر
نامهای بر رقمش آه عزیزان پیدا
نامهای در شکنش خون شهیدان مضمر
نقش تحریرش از سینهٔ مظلومان خشک
سطر عنوانش از دیدهٔ محرومان تر
انوری ابیوردی
معشوقه به رنگ روزگار است
با گردش روزگار یار است
برگشت چو روزگار و آن نیز
نوعی ز جفای روزگار است
بس بوالعجب و بهانه جوی است
بس کینه کش و ستیزه کار است
این محتشمی است با بزرگی
گر محتشم و بزرگوار است
بوسی ندهد مگر به جانی
آری ! همه خمر با خمار است
در باغ زمانه هیچ گل نیست
وان نیز که هست جفتِ خار است
ای دل ! منه از میان برون پای
هرچند که یار بر کنار است
امید مبر کز آنچه مردم
نومیدتر است امیدوار است
هرچند شمار کار فردا
کاری است که آن نه در شمار است
بتوان دانست هر شب از عمر
آبستن صد هزار کار است
انوری ابیوردی
[«حقیقت.!.» هرگز نباید قربانی شود.!.]