از رنج کشیدن آدمی حر گردد/ خیام نیشابوری
از رنج کشیدن آدمی حُر گردد
قطره چو کشد حبسِ صدف، دُرّ گردد
گر مال نماند سر بماناد بجای
پیمانه چو شد تهی دگر پر گردد
خیام نیشابوری
از رنج کشیدن آدمی حُر گردد
قطره چو کشد حبسِ صدف، دُرّ گردد
گر مال نماند سر بماناد بجای
پیمانه چو شد تهی دگر پر گردد
خیام نیشابوری
قومی متفکرند اندر ره دین
قومی به گمان فتاده در راه یقین
میترسم از آن که بانگ آید روزی
کای بیخبران راه نه آن است و نه این
خیام نیشابوری
مِی خوردن و گِرد نیکُوان گردیدن
بِه زآن که به زَرقْ زاهدی ورزیدن
گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود
پس روی بهشت کس نخواهد دیدن
خیام نیشابوری
هر راز که اندر دل دانا باشد
باید که نهفتهتر ز عنقا باشد
کاندر صدف از نهفتگی گردد دُر
آن قطره که راز دل دریا باشد
خیام نیشابوری
جامی است که عقل آفرین میزندش
صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش
این کوزهگر دهر چنین جام لطیف
میسازد و باز بر زمین میزندش
خیام نیشابوری
http://persianpoetry.blogfa.com/category/90/8
مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)